ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانواده خوش خیال 95

امیر : امروزکیرم به اندازه کافی  فعالیت داشته . دیگه نمی دونم چه جوری بهش بگم که بازم کارکنه  . ولی باشه .. خیلی نرم این کارو انجام بدی خوبه . فقط  از اون قوطی روغنی  که کنار سکوی  استخره یه خورده شو بمالی رو کیرم و مالشش بدی اثر داره .
سپیده بی خیال به غرو لند بقیه این کارو واسه امیر انجام داد تا تونست کیرشو شق تر کنه .
سپیده : بذار بقیه زنا حسرت تو رو بخورن . تو حالا در اختیار منی . سپیده با تو حال می کنه .
امیر : ولی از نگاههای اون مردا خوشم نمیاد انگار باهام لجن و خوششون نمیاد که من و تو با هم باشیم .
-غلط می کنن . مگه دست خودشونه .
 در همین لحظه سروش شوهر سپیده اومد جلو ..
سروش : سپیده جریان چیه .
سپیده : عزیزم چیه چرا عصبانی نشون میدی . جریان همونیه که تو الان اونو در دستای من می بینی . دیگه جریان دیگه ای نداریم .
سروش : به همین آسونی ؟!
 امیر اعصابش به هم ریخته بود . همه اونایی که اون دور و بر بودن یا کاملا سکسی بودند  یا زنا همه با یه خط نازک شورت و به اصطلاح شورت لاکونی دل مردا رو برده بودن .
 سپیده : می تونم ازت خواهش کنم بس کنی و بری سراغ یکی از اون زنایی که دور و برت هستند ؟ الان آقا امیر مهمون که چه عرض کنم  خونه محرم ما شده . همه فن حریفه به خیلی از کارای فنی وارده . در اصل راننده ماست و کارای دیگه هم ازش بر میاد .
 سروش : می بینم کارای دیگه اونو ..
-میگم سروش عصبی ام نکن .. الان نگاه کن که سحر چه جوری داره کیر عرفانو پیش روی شوهرش ساک می زنه ؟ تازه عرفان هم جزو گروه خوش خیال نیست ..
-در عوض سامان هم داره با مادرش سکس می کنه .
-عزیز دلم این جا که معامله پایاپای نیست .. تو می تونی بری هر زن دیگه رو هم بچسبی . اگه این عرفان خان مادر نمی داشت چی می شد ؟  دیگه این قدر بد جنس نباش دیگه . فکر کردی در این دنیا خودتی که فقط کیر داری و می تونی حال کنی ؟ این انصاف نیست . باید در وجودت رحم باشه و بدونی که داری چیکار می کنی .
 در همین لحظه سوسن که دیده بود امیر و دخترش روبروی نگاه تیز و خشمناک دامادش سروش قرار گرفته خودشو  به صحنه رسوند و ضمن این که یه چشمکی به  امیر زد رو به سروش کرد . گفت داماد گلم این امیر خان دیگه از فردا که چه عرض کنم از همین الان مباشر و مشاور ما هست و ما باید در هر کاری از اون کمک بگیریم . هر چی باشه ما سالهاست که در ایران نبودیم و اون به مسائل روز و اقتصادی کشور بیشتر ازما آشنایی داره ..
 -ولی مامان تو الان به این شرایط میگی مسائل کشوری ؟
 -بیا بریم دا ماد عزیزم . این روزا نسبت به من خیلی بی توجه شدی . دیگه من  که نباید بهت بگم .
سوسن هم مثل سحر و سپیده که کیر عرفان و امیر رو از زیر و با یه استیل خاصی توی دستشون گرفته بودند در دستش گرفت و روی سروشو به سمت خودش بر گردوند  و شروع کرد به ساک زدن .. و اون طرف هم عرفان همچنان از این که مادرشو وسط کیر دو تا مرد می دید هم ناراحت بود و هم کمی راضی ..  از این حالت تضادش خودشم تعجب می کرد . حالا شاید بیش از اون چه احساس کنه غیرتی شده نوعی حس حسادت به سراغش اومده بود . چون دوست داشت  مهم ترین مسئله زندگی مادرش باشه  ولی حالا با وجود مردان زیادی که مادرش با اونا آشنا شده بود حتما بسیاری از ساعتهای روز رو به این فکر می کرد که کی می تونه با اونا باشه . حتی دیگه مثل سابق دست و دلش به کارای آرایشگاه نبود و نمی رفت .سامان و سیامک که در حال کردن فیروزه بودند واسه لحظاتی به امیر و سپیده نگاه می کردند . سامان که برادر سپیده بود و سیامک هم پدرش . حالا پدر و پسر فیروزه رو بغلش کرده به لبه استخر بردند . سامان حس کرد که گاییدن فیروزه داخل آب ممکنه باباشو خسته کنه . عرفان یک بار دیگه کیرشو در دست سحر می دید .. فیروزه اومد بالا و کناره استخر نشست . با اشاره دست و چشم و ابرو و ناز کردن مردا رو یعنی همون دو مردی رو  که لحظاتی پیش در حال گاییدن اون بودند به نزد خود فرا خواند . سامان و سیامک دو تایی شون هیجان زده  بودند . سامان به باباش گفت که زیر فیروزه دراز بکشه و بکنه توی کسش و خودش از پشت کیرشو می کنه توی کون فیروزه .... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی 



2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عالی بود دمت گرم مرسییییییییییییییییییییی داداش خانواده امیر چی میشه

ایرانی گفت...

سلام دلفین جان .. خسته نباشی .. داستان اون قدر شلوغ پلوغه که اگه بخواهیم یه اشاره ای هم به خونواده امیر داشته باشیم به این زودیها نمیشه و ممکنه 30 سی قسمتی طول بکشه .. چون این داستان طوریه که همین حالاشم مدام باید از این شاخه بپریم به اون شاخه .. از اون شاخه بپریم به این شاخه .و یک فضا و صحنه دیگه فقط شاخه ها رو زیاد می کنه . باید به جایی برسیم که خیلی از مسائل گفته شده باشه خیلی از کارا انجام شده باشه داستان از سر سیری بره به اون سمت .. و اونم یه حالتی بشه که فضای داستان شبیه به مسافر خونه نشه ..چون سیستم این داستان درسته یه شباهت کمی با داستان هر کی به هر کی داره ولی تفاوتهای زیادی هم داره ... و سپاسگزارم از توجهی که به این داستان داشته و با دقت و پیشنهاد های قشنگ برای بهتر شدن داستان کمکم می کنی . دستت درد نکنه ... ایرانی

 

ابزار وبمستر