ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خارتو , گل دیگران 60

ویدا احساس کوفتگی می کرد . با این که این هوای مطبوع و کمی سرد در تابستانی گرم تا حدودی هیجان زده اش کرده بود ولی نمی دونست با خستگی چیکار کنه . خنده اش گرفته بود از این که با خود زمزمه می کرد که چقدر باید از این حلقه گرد کون و کسش یه لوله گوشتی داغ عبور کنه .. ولی در لحظات تماس کیر با کسش گرما و شورخاصی در بدنش احساس می کرد که انگار در اون لحظات هیچ دردی نداره . حالا پرویز می خواست واسش چای دم بده . چقدر هوا مطبوع و دلپذیر بود . با این که فضای تاریکی بر محوطه حاکم بود ولی روشنی خاصی بین نوک درختان و آسمون مشخص بود . انگار نوک درختان با ستارگان در تماس بودند .
پرویز : چیه ویدا جون الان ردیفش می کنم .. سردته بریم زیر پتو ..
ویدا خنده اش گرفته بود . از این که می دید پرویز می خواد به یه بهانه ای اونو بکشونه به سمت سکس ..
ویدا : فقط خیلی خسته ام .. پاهام خیلی خسته هست ..
 پرویز هم مدام به این فکر می کرد که چطور برن رو اصل مطلب . فقط کافی بود یه چراغ سبز از طرفش ببینه . اون وقت با یه سرعتی می رفت که خودش فکر می کرد اون سرعت واسش بی سابقه بوده و تا حالا مثل اون گاز نداده . .. ویدا که با یه دامن کوتاه وپاهایی لخت واسه قدم زدن اومده بود پاهاشو دراز کرد و گفت خیلی خسته ام . مخصوصا پاهام خیلی بی حسه
 پرویز : بذار واست بمالونم ..
ویدا : راضی به زحمتت نیستم
-چه زحمتی ! رحمته ..
پرویز  پاهای ویدا رو که دید هوش از سرش پرید . این پا ها خیلی خوش تراش تر از پاهای ماندانا بودند ..
پرویز : جوراب پات نیست ؟
ویدا : نمی دونم تو حالا فرض کن نیست .   دوست داشتی جوراب پام می کردم ؟
پرویز گیج شده بود .. نمی دونست چی بگه و چطور حرف رو به مسائل خاص بکشونه .. دستشو گذاشت رو پا های ویدا .. خیلی آروم به سمت بالا رفت .. ویدا بازم خنده اش گرفته بود . حرکات دست اون شباهتی به ماساژ نداشت .
 ویدا :  این جوری ماساژمیدن ..
 پرویز : اول باید گرم بیفتی .. به این میگن نرمش ..
 ویدا :نرمش یا نوازش ؟
 ویدا از حاضر جوابی پرویز خوشش میومد همچنین از حرکات  دست اون رو پا هاش  ویدا : میگم چطوره دامنمو در بیارم راحت تر کارت رو بکنی
پرویز : اگه سختت نیست که خیلی عالی میشه ..
 پرویز داشت به این فکر می کرد که  یعنی ویدا هم تمایل داره که این حرفا رو می زنه . از طرفی اون با هوشنگ هم بوده و نباید براش مسئله ای باشه که در این لحظات خودشو در اختیار اون قرار بده .. ویدا دامنشو هم در آورد ..
ویدا : حالا دیگه کمی سردم شده ..
پرویز : می خوای بخاری رو روشن کنم .
 ویدا سکوت کرد ..
پرویز : یه جور دیگه ای گرمت کنم چطوره ..
 ویدا : طوری گرمم کن که بتونم طبیعت زیبا رو هم ببینم . خیلی خوشم میاد زیر نور ماه و ستارگان و در فضای آرام احساس گرما کنم ..
 پرویز : اگه داغ بشی چی 
ویدا: بستگی به این داره که چه جوری و توسط کی داغ شم ..
 پرویز : به یک بار امتحانش می ارزه ..
ویدا : تا ببینیم
پرویز : می بینی و باور می کنی ..
ویدا حس کرد که منتظره . دست پرویز دور کمر ویدا قرار گرفت ..
 ویدا : خیلی دوست دارم یه همچین خونه ای داشته باشم .
 پرویز : اون وقت حتما به اینم علاقه داری که همش بیای این جا و گرم شی .
ویدا : آره خیلی حال میده . آدم احساس آرامش می کنه .
پرویز نوک انگشتای دستشو می کشید رو پاهای ویدا و آروم آروم می رفت به سمت بالاتر . حالا دستش رسیده بود به شورت اون .. کف دستشو گذاشت روی کس ویدا .. هنوز یه شورت بین کس و دست اون فاصله انداخته بود .. آروم آروم کسو چنگش می گرفت .
ویدا : چیکار داری می کنی آخخخخخخخ
پرویز : چیه مگه نگفتی بمالونمت . این جا هم یه قسمت از بدنته دیگه
ویدا : آخه این جا ممنوعه .. 
پرویز : یعنی اگه بهش دست  بزنم از بهشت رونده میشم ؟
ویدا: نهههههه ..  اگه بهش دست بزنی  می ذارم تو بهشتت بمونی ..
پرویز : آههههه نازتو بخورم . ناز اون بهشتو بخورم . شیرشو بخورم . عسلشو بخورم . پرویز دیگه داشت دیوونه می شد .اصلا خودشم نمی دونست چی داره میگه هیجان زده شده بود . با این که غروبی با ماندانا حال کرده بود ولی انرژی زیادی رو در خود حس می کرد . با عجله شورت ویدا رودر آورد . دهنشو روی کس زن قرار داد .
ویدا : بخور بخور عسلمو بخور .. ببین چقدر شیرینه ..
ویدا با این که حس می کرد شاید خیلی سخت بتونه ار گاسم شه ولی خیلی لذت می برد . کسشو محکم به دهن پرویز چسبونده  روی لباش حرکت می داد ..
 ویدا : بخورش بخورش ..
پرویز دیگه قفل کرده بود ولی به هر صورتی بود زبونشو در آورد و اونو فرو کرد توی کس ویدا و از لیس زدن یواش یواش کارو به میک زدن کس داغ ویدا کشوند .. 
پرویز : حالا این جوری دارم عسل می خورم .
ویدا : بخور .. بهشت من مال تو .. تو هم درش جا داری ..
 ویدا از حرفی که زده بود و به نوعی سوتی دادن بود تعجب  کرده بود . ولی پرویز متوجه نشد . ... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر