-عزیزم منم دلم برات تنگ شده . روز شماری می کنم که کی بر می گردی .
-جات واقعا خالیه . اگه یه خورده تمایل نشون می دادی و حسشو داشتی می تونستم یه کاری کنم که با هام بیای .
-باشه سفرای بعدی .
سرم داشت می ترکید .. به زور چند کلام حرف باهاش زدم ولی نمی خواستم کاری کنم که اون بفهمه خسته ام و از نبودش همچینا هم ناراحت نیستم . دیگه نمی دونستم بر نامه بعدی من چی می تونه باشه . حال و حوصله شیرین رو هم حالا حالا ها نداشتم . اون خیلی ازم خوشش اومده بود . ولی نمی تونستم از دستش در برم . چون باید می رفتم به کلاس ورزش . اگرم می خواستم نرم باید جای دیگه ای رو انتخاب می کردم . تازه اون نشونی و شماره تلفن منو هم داشت . فعلا که قصدم بر ابن بود که هفته ای سه روز برم کلاس ولی این شیرین دست بر دار نبود . . یکی دو تا قرص سردرد خوردم و خوابیدم . نمی دونم چرا این جوری شده بودم شاید غذا اذیتم کرده بود . این بار نزدیکای ظهر بود که با صدای زنگ تلفن خونه از خواب پا شدم . یادم رفته بود پریز تلفنو قطع کنم .
-دختر رفتی که رفتی ؟
-ببینم تو خسته نیستی ؟ خواب نداری ؟
-مثل تو که بیکار نیستیم . کار و زندگی داریم . همین ؟ هیچی نمیشه .این جوری می خواستی لاغر شی ؟ تو روهم باید بیارم وردست خودم . دستیار من بشی .
-همینشو کم داشتیم . من نمی تونم خودمو تکون بدم اون وقت بقیه رو هم بتکونم ؟ شیرین نتونست جلو خنده شو بگیره .
-عزیزم دلم واست یه ذره شده
-منم همین طورشیرین !
-اون جای بابای دروغگو .. فکر کنم از وقتی که از پیشم رفتی تا حالا همش خواب بوده باشی . میگم امشب شوهرم خونه نیست . شوهر تو هم که نیست .. شبو میای پیشم -ببینم شاهرخ و حببیم هستن ؟
-طوری حرف می زنی که انگاری دیشب بهت خوش نگذشته ها ..
-چرا اتفاقا خیلی هم حال کردم و لذت بردم . ولی من با یکی که حال می کنم دوست ندارم در جا دوباره با همون حال کنم ..
-اوووووخخخخ اووووووخخخخخ ایول حرف نداری .. میگن حرف راستو باید از بچه شنید . آفرین کوچولوی خودم بالاخره گفتی که با مردای زیادی بودی . دیگه نمی تونی بزنی زیرش .
راست می گفت من سوتی داده بودم .. اما در جا بهش گفتم
-خب شیرین جان منظورم دوران مجردی بوده . ..
به نظرم میومد روز قبل هم یه همچین سوتی داده بودم
-عزیزم فدات شم سرم درد می کنه .
-اگه دوست داری بیام اون جا سر دردت رو خوب کنم .
-مگه تو کار نداری دختر ..
-وقتی پای تو باشه نه
-نکنه عاشق من شده باشی .
-شک نکن .
-ببینم اون دو تا امشب هستند ؟
-نه یه کاری می کنم که تنوع داشته باشه .
-خب نگفتی که امشب باید از کی پذیرایی بکنیم ؟
-راستشو بخوای از دو تا آقا . فکر نکنم تا حالا دیده باشیش .
-ببینم تو مگه غیر از شاهرخ هم دوست پسر داشتی؟
-هه ..هه.. هه .. فکر کردی ما هم تودوران مجردی خودمون ببو گلابی بودیم ؟ یه دوست پسر داشتیم نامرد وقتی که با هامون حال کرد گرفت رفت اروپا و اون جا موندگار شد حالا واسه مرخصی اومده به یاد خاطراتش کیرش شق شده با کمال پررویی هوس ما رو کرده . چند روزه می خواد منو ببینه .. فرصت نشده بود . راستشم از دستش دل پری داشتم و دارم . با خودم عهد بسته بودم که تا آخر عمرم بهش محل سگ هم نذارم ولی تو این دوره زمونه کی رو دیدی که به عهدش وفادار بمونه ؟ بهش گفتم به شرطی حاضرم امشب ببینمت که یکی دیگه رو هم با خودت بیاری . گفت برای چی ؟ گفتم من و یکی از دوستای اهل حالم با همیم و اونم می خواد حال کنه . ولی فقط می خوام همون اول یه ضد حال بهش بزنم . حواست باشه آتنا وقتی که امشب با دو تایی شون روبرو شدیم اول من میرم سراغ دوست پسردوست پسر سابقم . می خوام جلو چشاش برم زیر کیر اون .. تو هم میری سراغ دوست پسر سابقم . می خوام حالشو بگیرم . اون حتما فکر می کنه که هر کی میره با زوج خودش . می خوام دلم خنک شه . فکر نکنه ما هم همچین دست و پا چلفتی هستیم .
-شیرین جون تو همین از دواجی که کردی نشون میده دیگه دورشو قلم گرفتی . دیگه این کارا چه فایده ای داره ..
-باشه آتی جونم در عوض این جوری از نزدیک دیدن صفاش بیشتره .
-ببینم اصلا من بهت گفتم می خوام بیام ؟
-ای دختر تنوع طلب .. پیش قاضی و معلق بازی ؟
-ببینم دوست پسر سابقت حالا کدوم کشور بوده ؟ مقدونیه که نبوده ..
-چیه هر جا بوده باشه ایرونیه .. نه خاطرت جمع . اون از انگلیس میاد . ...
وقتی که باهاش خداحافظی کردم حس کردم که مجبورم که خوب بشم و با سردردم کنار بیام . دیگه نشستن جلو آینه و ور رفتن با انداممو شروع کردم . هی به کونم نگاه می کردم و به سینه های درشت و پا ها م . ولی شکمم ردیف بود . به طرف آینه قمبل کرده قاچای کونمو به دو طرف باز کردم خودم کیف می کردم کون خودمو می دیدم . به نگاهی به سوراخ کونم انداختم و داشتم به این فکر می کردم که اونی که سوراخ کونمو می بینه چه تصوری می کنه ؟ یه وقتی فکر نکنه کارکردم زیاده ؟.... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-جات واقعا خالیه . اگه یه خورده تمایل نشون می دادی و حسشو داشتی می تونستم یه کاری کنم که با هام بیای .
-باشه سفرای بعدی .
سرم داشت می ترکید .. به زور چند کلام حرف باهاش زدم ولی نمی خواستم کاری کنم که اون بفهمه خسته ام و از نبودش همچینا هم ناراحت نیستم . دیگه نمی دونستم بر نامه بعدی من چی می تونه باشه . حال و حوصله شیرین رو هم حالا حالا ها نداشتم . اون خیلی ازم خوشش اومده بود . ولی نمی تونستم از دستش در برم . چون باید می رفتم به کلاس ورزش . اگرم می خواستم نرم باید جای دیگه ای رو انتخاب می کردم . تازه اون نشونی و شماره تلفن منو هم داشت . فعلا که قصدم بر ابن بود که هفته ای سه روز برم کلاس ولی این شیرین دست بر دار نبود . . یکی دو تا قرص سردرد خوردم و خوابیدم . نمی دونم چرا این جوری شده بودم شاید غذا اذیتم کرده بود . این بار نزدیکای ظهر بود که با صدای زنگ تلفن خونه از خواب پا شدم . یادم رفته بود پریز تلفنو قطع کنم .
-دختر رفتی که رفتی ؟
-ببینم تو خسته نیستی ؟ خواب نداری ؟
-مثل تو که بیکار نیستیم . کار و زندگی داریم . همین ؟ هیچی نمیشه .این جوری می خواستی لاغر شی ؟ تو روهم باید بیارم وردست خودم . دستیار من بشی .
-همینشو کم داشتیم . من نمی تونم خودمو تکون بدم اون وقت بقیه رو هم بتکونم ؟ شیرین نتونست جلو خنده شو بگیره .
-عزیزم دلم واست یه ذره شده
-منم همین طورشیرین !
-اون جای بابای دروغگو .. فکر کنم از وقتی که از پیشم رفتی تا حالا همش خواب بوده باشی . میگم امشب شوهرم خونه نیست . شوهر تو هم که نیست .. شبو میای پیشم -ببینم شاهرخ و حببیم هستن ؟
-طوری حرف می زنی که انگاری دیشب بهت خوش نگذشته ها ..
-چرا اتفاقا خیلی هم حال کردم و لذت بردم . ولی من با یکی که حال می کنم دوست ندارم در جا دوباره با همون حال کنم ..
-اوووووخخخخ اووووووخخخخخ ایول حرف نداری .. میگن حرف راستو باید از بچه شنید . آفرین کوچولوی خودم بالاخره گفتی که با مردای زیادی بودی . دیگه نمی تونی بزنی زیرش .
راست می گفت من سوتی داده بودم .. اما در جا بهش گفتم
-خب شیرین جان منظورم دوران مجردی بوده . ..
به نظرم میومد روز قبل هم یه همچین سوتی داده بودم
-عزیزم فدات شم سرم درد می کنه .
-اگه دوست داری بیام اون جا سر دردت رو خوب کنم .
-مگه تو کار نداری دختر ..
-وقتی پای تو باشه نه
-نکنه عاشق من شده باشی .
-شک نکن .
-ببینم اون دو تا امشب هستند ؟
-نه یه کاری می کنم که تنوع داشته باشه .
-خب نگفتی که امشب باید از کی پذیرایی بکنیم ؟
-راستشو بخوای از دو تا آقا . فکر نکنم تا حالا دیده باشیش .
-ببینم تو مگه غیر از شاهرخ هم دوست پسر داشتی؟
-هه ..هه.. هه .. فکر کردی ما هم تودوران مجردی خودمون ببو گلابی بودیم ؟ یه دوست پسر داشتیم نامرد وقتی که با هامون حال کرد گرفت رفت اروپا و اون جا موندگار شد حالا واسه مرخصی اومده به یاد خاطراتش کیرش شق شده با کمال پررویی هوس ما رو کرده . چند روزه می خواد منو ببینه .. فرصت نشده بود . راستشم از دستش دل پری داشتم و دارم . با خودم عهد بسته بودم که تا آخر عمرم بهش محل سگ هم نذارم ولی تو این دوره زمونه کی رو دیدی که به عهدش وفادار بمونه ؟ بهش گفتم به شرطی حاضرم امشب ببینمت که یکی دیگه رو هم با خودت بیاری . گفت برای چی ؟ گفتم من و یکی از دوستای اهل حالم با همیم و اونم می خواد حال کنه . ولی فقط می خوام همون اول یه ضد حال بهش بزنم . حواست باشه آتنا وقتی که امشب با دو تایی شون روبرو شدیم اول من میرم سراغ دوست پسردوست پسر سابقم . می خوام جلو چشاش برم زیر کیر اون .. تو هم میری سراغ دوست پسر سابقم . می خوام حالشو بگیرم . اون حتما فکر می کنه که هر کی میره با زوج خودش . می خوام دلم خنک شه . فکر نکنه ما هم همچین دست و پا چلفتی هستیم .
-شیرین جون تو همین از دواجی که کردی نشون میده دیگه دورشو قلم گرفتی . دیگه این کارا چه فایده ای داره ..
-باشه آتی جونم در عوض این جوری از نزدیک دیدن صفاش بیشتره .
-ببینم اصلا من بهت گفتم می خوام بیام ؟
-ای دختر تنوع طلب .. پیش قاضی و معلق بازی ؟
-ببینم دوست پسر سابقت حالا کدوم کشور بوده ؟ مقدونیه که نبوده ..
-چیه هر جا بوده باشه ایرونیه .. نه خاطرت جمع . اون از انگلیس میاد . ...
وقتی که باهاش خداحافظی کردم حس کردم که مجبورم که خوب بشم و با سردردم کنار بیام . دیگه نشستن جلو آینه و ور رفتن با انداممو شروع کردم . هی به کونم نگاه می کردم و به سینه های درشت و پا ها م . ولی شکمم ردیف بود . به طرف آینه قمبل کرده قاچای کونمو به دو طرف باز کردم خودم کیف می کردم کون خودمو می دیدم . به نگاهی به سوراخ کونم انداختم و داشتم به این فکر می کردم که اونی که سوراخ کونمو می بینه چه تصوری می کنه ؟ یه وقتی فکر نکنه کارکردم زیاده ؟.... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر