ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 92

ماه منیر : احترام جون سر ما نخوری -نه اتفاقا این پسرای گل با این روغن و با این مالشهای خودشون حسابی داغم کردن . دوست دارم پنجره  باز شه خنک شم .. -عیبی نداره برای خنک شدن خیلی راهها وجود داره . احترام دیگه حرفی نزد . می دونست منظور ماه منیر چیه و از چی داره حرف می زنه . من این طور حس کرده بودم . من و ماه منیر هیجان زده شده بودیم . فقط داشتیم به دستای فیروز نگاه می کردیم که چه جوری چشاشو به کون احترام دوخته بود و داشت شورت اونو از پاش در می آورد . انگاری از قله اورست پرده برداری کرده و میره که تا دقایقی دیگه اونو فتح کنه . حتما کامیار و فرزان هم که دارن شورتهای ما رو پایین می کشن اونا هم همین حالتا رو دارن .  ما زنا کیف می کنیم از این که این جوری دل مردا رو می بریم .  اون دو تا پسر هم با لذت و هوس شورت ما رو از پا مون در آوردن . جااااااااان از این لذت و عشق و حال بیشتر و بالاتر نمی تونست وجود داشته باشه . هر سه تا مون کاملا بر هنه بودیم . احترام چشاشو بسته بود . ولی فیروز رو می دیدم که حالا وضعش از اون دو تا پسر بهتر شده و شورت خودشو هم کشیده بود پایین . چه شجاعتی ! اصلا خیالش نبود که احترام ممکنه چشاشو باز کنه به او اعتراض کنه . هر لحظه فکر می کردم که نوک کیر فیروز داره می خوره به کون احترام .. من و ماه منیر خنده مون گرفته بود . واسه  چند لحظه ای در مالش دادنهای فرزان وقفه افتاد .. انگاری کامیار و فرزان هم شورتشونو در آوردند . سرمو بر گردوندم و از ته چسبیدم به کیر فرزان . -حالا شما سه تا پسرای گل شدین سه تفنگ دار . اگه اجازه هست منم یه روغن خفیفی به این شما بزنم .. اسم کیر رو نیاوردم که درسته این احترام داره فیلم بازی می کنه ولی بعید نبود یهویی زیاده از حد سور پرایز شه و هول بکنه .. وقتی کیرش روغن می خورد عجب سرخی می شد . دست که بهش می زدم حس می کردم پوستش داره می تر که و مویرگهای خونی اون همه مشخص بودند .. -اشی جون .. فرزان فدات -من پیش مرگت  بشم ... احترام چشاشو باز نمی کرد و سرشو هم به طرف دیوار گرفته بود او زرنگ تر از همه این حرفا بود ولی فیروز می تونست اونو آب بندی کنه . طوری که ما از تماشای حرکات اون لذت ببریم و یک روز خوش و با حالی داشته باشیم . فیروز : احترام خانوم .. بعضی چیزا رو میشه با دست زدن فهمید .. دستشو برد طرف سینه درشت و با جال احترام .. زن یه لحظه خودشو کنار کشید ولی فیروز گفت که این کار برای اینه که مشخص شه غده های چربی زیر کدوم لایه قرار دارند و باید بیشتر  به اون ناحیه توجه شه .. -احترام خانوم .. -عزیزم فیروز جون می تونی منو احترام خالی یا احترام جون هم صدام بزنی .. -باشه احترام جون . الان می خوام باسن و پشت پات رو هم بمالم . این دو ناحیه  نقاطی از بدنه ..که باید عمقی اونا رو بر رسی کرد .. فرزان و کامیار که داشتن کارشونو رو بدن من و ماه منیر انجام می دادند . یعنی با دستاشون داغمون کرده بودند . وقتی یه ذره بیشتر رو تن ما خم می شدند گرمای کیرشونو حس می کردیم . ولی به خاطر این که ببینیم این احترام کارش به کجا می کشه چشامونو نیمه باز نگه داشته بودیم . -دست فیروز از لاپای احترام رد شد و به روی کسش رسید . به نظر میومد که داره قسمت بالای کس احترام رو چنگش می گیره .. -اوووووووهههههه ...اوههههههههههه .. این جا هم چربی داره ؟/؟ -نمی دونم احترام جون .. حتی شکافها و حفره های واژن و اون قسمتای درونی اون هم باید بر رسی شه .. اجازه می فر مایید ؟/؟ دل تو دل من و ماه منیر نبود . تا لحظاتی دیگه  شاهد زیبا ترین و هوس انگیز ترین نمایش سکسی بودیم . و بهتره بگم واقعی ترین . حس کردم دستای فرزان داره کونمو می ماله .. اونم چشاشو به فیروز دو خته بود و از کاراش به هیجان اومده بود . این یه تیکه رو فرزان از فیروز و کامیار جلو زده بود چون یه لحظه حس کردم کونم باز شده و یه آشنای همیشگی مثل یک شمشیر زندگی بخش رفته به غلاف  خودش . فرزان کیرشو تا انتهای کسم فرو کرده بود . ماه منیر یه آهی کشید و با التماس سرشو بر گردوند و یه نیم نگاهی به کامیار انداخت . کامیار هم  از پشت کرد توی کس ماه منیر .. فیروز هم که سخت تحریک شده بود گفت احترام جون آماده باش که می خوام غده های چربی درون بدنتو اندازه گیری کنم ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم امیدوارم عید امسال به شما وخانواده محترمتون خوش گذشته باشه و 13 بدرو به شادی سپری کرده باشی و از مهم تر سالی پربرکت برای خودت و خانواده ات باشه و همیشه دور هم شاد باشید داداشم داستانها همه عالی بودن مرسی

ایرانی گفت...

سلام دلفین جان منم امید وارم در کنار عزیزان روز های خوشی را سپری کرده سایر روز های زندگیت نیز توام با شاد کامی و تندرستی در کنار خانواده گرامی و آشنایان بوده همچنان یار و یاور ما در این مجموعه باشی ..دوست و برادرت : ایرانی

 

ابزار وبمستر