ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 31

سامان بر روی شکم محجوبه ولو شده بود و کیرشو تا ته به کوس گشادش فرو کرده بود طوری با هم اخت شده بودن که انگار سالهاست همدیگه رو می شناسن -سامان جون کوسم حال نمیده ؟/؟تنگ نیست ؟/؟-واقعا کار درستی محجوب جون .. مگه نمی بینی چقدر حال می کنم ؟/؟طفلک زری مثل این که جو گرفته بودتش و اسیر یه خجالت عجیبی شده بود . خنده دار بود . لخت لخت شده بود . می خواست بره طرف کیر انگار هراس داشت . از چند متری داد زدم چته دختر ؟/؟استرس نداشته باش . برای لحظاتی از قاسم و کاظم جدا شده نزد زری رفتم تا ببینم چش شده .  تو چشاش نگاه کردم . زری دختر با نمک و جذاب و خوش بدنی بود . نمیدونم چرا خودشو دست کم می گرفت و اعتماد بنفسش در مقابل مردا ضعیف بود . بغلش کرده و در حالیکه سرگرم گاییدن محجوبه بود و قاسم و کاظم هم محو تماشای همکار مذهبیشون بودند که چطوری داره کوس میده . منم به بهونه لز زری رو یه گوشه ای کشیده و لبمو گذاشتم رو لبش . در حال بوسیدن و میک زدن لباش و دستمالی کوسش شمرده شمرده براش زمزمه می کردم که عزیز تن و بدنت بیسته ببین قاسم و کاظم تو کفتن . تند تند منو گاییدن و هنوز خوب سیرم نکرده و به عشق تو ولم کردن . چرا این قدر خودتو دست کم می گیری . تو که کوس و کونتو هوا دادی و بیخیال دارن همه جاتو دید می زنن دختر و دوشیزه 14 ساله هم که نیستی هراس داشته باشی یه مدتی هم شوهر داری کردی و بالاخره چند صباحی هم سیر سیر کیر خوردی -آخه فرشته جون من تو عمرم فقط یه مدل کیر خوردم و از همون یه مدل کیر هم خیری ندیدم . می ترسم دلم شور می زنه -ببینم چند روز پیش بهت سفارش کردم خوردن قرصای ضد بار داریتو شروع کنی کردی ؟/؟آخه می دونی وقتی آب کیر میره توی کوس آدم یه حالی میده که اصلا نمیشه وصفش کرد -آره فرشته جون . مشکل من چیز دیگه ایه -برم بگم اون دو تا نره غول بیان ؟/؟-الان آمادگیشو ندارم . دوست دارم . خوشم میاد -بدبخت از کوست خجالت بکش . هنوز هیچکار نکرده آب و روغنش راه افتاده . تو هر چی باشی از اون دو تا مبلغ دین که بد تر نیستی . اونا هم اولین دفعه شونه . (کوس شر می گفتم چون برام ثابت شده بود که اونا از اون کوس و کون کنای حرفه ای ان )منتظر توان . آبرومو نبر . قربون شرم و حیات برم دختر .-باشه یه شرط داره -چیه بگو -به شرطی که اولش تو پیشم باشی . -شدی مثل دختر بچه ها که می خوان آمپول بزنن میگن مامانمون پیشمون باشه . بابا این آمپول نیست . این کیره اینم به خاطر تو چشم .. حالا از اون چند متری قاسم و کاظم به من اشاره می زدند که زودتر بیام و بدهی خودمو بدم . نوبت کاظم بود که کوسمو بکنه و قاسم کونمو . خیلی آروم جریانو براشون تعریف کردم و این که شماها بالاخره تا صبح هم که شده حداقل یک بار که باید زری رو بکنین . حالا برین و زودتر کیر گشایی کرده و راه کوس زری رو واسه کیر خوردن باز کنین و آیندگان هم دعا گوی شما بوده و ثوابشم برای شما نوشته میشه . منم بعدا جبران می کنم . روی منو زمین ننداخته در حالی که سامان و محجوبه هنوز از هم سیر نشده بودند ما سه نفری به سمت زری رفتیم . دلهره عجیبی داشت مثل یه دختری که در شب زفاف می خواد پرده اشو از دست بده . کاشکی این دو تا نکیر و منکر ریش نداشتند کوس بیچاره زری بیچاره باید خیلی سیخ بخوره . اون کنار هم سامان هم محجوبه از آخ آخ کردن خسته نشده بودند و معلوم نبود کی می خوان دست از سر هم وردارن . زری خجالتی قمبل کرد تا چشش به برادرا نیفته . به کاظم اشاره زدم که اون کنارم وایسه و یه اشاره ای به قاسم و کیرش کرده و دستور حمله رو صادر کردم . قاسم دست چپشو گذاشت روی کمر زری و با دست راستش کیرشو گرفت و از لای پای زری و درز وسط کونش چند بار محکم و پی در پی به کوس زری مالید و از پایین تا بالا یه اصطکاکی بین کیر خودش و جفت سوراخای زری به وجود آورد -جااااااان عجب لقمه چرب و نازیه -نوش جونت گوارای وجودت قاسم آقا -فرشته جون هر لقمه ای یه مزه ای داره -اثر همشون اینه که اعصاب آدمو آروم می کنه . قاسم کیرشو از پشت کرد داخل کوس زری و دوست دختر ما طوری که مثل این که اولین باری باشه که داره کوس میده فریادی کشید و رفت توی آه و ناله و هوس .-جااااااان تاززززه داررررررم مزززززززه کییییییررررو می فهمم اووووففففف وایییی کیر بده کییییررررر بده بززززن میخوام تند بزن سوخخخختم آتیشششششش گرفتم من شده بودم یک مربی و از این تعلیم و اداره کردن امور لذت می بردم از این که تونسته باشم کمک حال زری باشم خیلی خوشحال بودم کرم و کیر مصنوعی را آورده و دور سوراخ کون زری و سر کیر قلابی رو چرب کرده و نرم نرم فرو کردم توی کون زری تا این جوری به جفت کیر خوری عادت کنه . به کاظم هم که بی تاب شده بود و از هیجان داشت کوس منو می مالید دستور دادم بره سمت جلو طرف دهن زری و با ملایمت کیرشو بفرسته داخل دهن دوستم تا اونو به ساک زدن عادت بده بعدم در گوشش طوری که زری نشنوه گفتم من هر وقت کیر مصنوعی رو کشیدم بیرون تو و قاسم با هم کنار بیایین و یکی بره زیر کوس بکنه و یکی هم از بالا بذاره توی این سوراخ آزاد شده  .زری که متوجه پچ پچ من شده بود ناله کنان گفت چیه واسه من چه خوابی دیدین ؟/؟-عزیزم ناراحت نباش تا الان که بهت بد نگذشته تو مهمون منی حبیب خدایی نمی ذارم ناراحت از اینجا بری -قربونت برم فرشته جون . خیلی کیف داره بیچاره اونایی که از این لذت کوس دادن محرومن .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

درددل

باسلام ودرود فراوان به همه بازدید کنندگان خوانندگان و دوستان و عزیزان . عزیزانی که قلبم و قلمم برایتان می تپد . عزیزانی که دوست دارم خواسته های تک تکتان را در اسرع وقت انجام دهم .فرصت و تمرکز زیاد می خواهد تا آنچه را که می خواهید با کیفیتی بهتر ارائه دهم . در هر حال آنچه بر آنم داشت که به این صورت و از طریق پیام با شما در ارتباط باشم این است که یکی دوروز است ورود به اینترنت مثلا غیر مجاز برای من دشوار شده و بسیار تصادفی و به زحمت  مثل یک شکارچی به دنبال شکار می توانم داستانها را آپدیت کنم . شاید این وضعیت موقتی باشد اما من آن قدر دوستتان دارم و به نوشته ها و نظراتتان اهمیت می دهم که دوست ندارم حتی برای چندروز یا چند ساعت ویا ؟فکر کنید به نظر های پر شور و گرمتان بی توجهم که به آن پاسخ نمی دهم . در هر حال فایل ارسال نظر با من لج کرده و از طریق پیام که آن هم خیلی شانسی به من روی خوش نشان داده با شما سخن می گویم . از همه نظر دهندگان عزیز داش متین آقا مرتضای خوبم تمام آشنایان گرامی که عنوان ناشناس برای خود بر گزیده اند فائزه خانم گل از شهر زیبای رشت ارباب جون کیوان گرامی ودهها تن دیگر که همه برام عزیزن ونبردن نامشون دلیل بر فراموشی اونا نیست ممنونم . اگر وقفه ای در انتشار یا پاسخ به نظرات پیش آمده یا بیاید آن را به حساب دست اندازها بر سر عبور از فیلترینگ بگذاریدکه امیدوارم مدت این سنگ اندازیها کوتاه باشد. من در این جا بار دیگر از امیر خوب و عزیزم تشکر می کنم که بستری فراهم آورده تا دوستیها را تحکیم بخشیم ومحیطی دوستانه و پر احساس به وجود آورده که همه با عقاید و آرا مختلف احترام یکدیگر را نگه می دارند . همان گونه که خود او و من بارها عنوان کرده ایم به علت مشکلات متفرقه ای که دارد فعلا فعالیت کمتری دارد ولی علاوه بر سمت استادی همیشه یار و یاور من بوده و امیدوارم با رفع مشکلاتش به زودی با دستی پر وفعالیتی پربار تراز قبل برگردد تا سایت پربارش با تنوعی بیشتر دلپسند تر از گذشته گردد . می دانم که دوستش دارید ودوست می دارید که بوی او را با روی او احساس نماییداما فراموش نکنید که عشق و دوستیهای دو طرفه ارزش و استحکام بیشتری دارد . من و او دوست داریم که مشارکت بیشتر شما را در ایده ها و نظراتتان ببینیم . چون با تشویقهای شما دلگرم می شویم و انتقاداتتان را با جان و دل پذیرا می گردیم . صر ف نظر از کیفیت داستانها که آن بسته به نظر شما مهربانان دارد هیچ سایتی به اندازه سایت امیر داستان جدید و انحصاری یا اختصاصی ندارد و جای  گله دارد  که آمار نظر دهندگان ما یک در هزار باشد شاید رفقا یا رقبا آن را به حساب کیفیت کارمان بگذارند در حالی که  چند تا از داستانهای ما که در سایتهای دوستان و بعد از کپی برداری منتشر شده با نظراتی بسیار بیشتر از اینجا مواجه گردیده است . وقت شما عزیزان را زیاد نمی گیرم . برای همه شما آرزوی موفقیت می کنم ,آرزوی روزی که  هماهای سعادت را بر فراز خویش و در آسمان آزادی در پرواز ببینید . آن روز دیگر از آن هراسی نخواهیم داشت که  در عصر فضا و عبور از هسته های اتم برای دیدن هم و تبسم به هم و برای گفتن حرف دلمان به یکدیگر چون فرهاد کوهکن و مجنون بیابان نورد باشیم و برای رسیدن به هم از کوره راهها و جاده ابریشم بگذریم . هر چند که تکرار می گویم ولی باز هم می گویم که شاد وخرم و خندان و تندرست باشید . دوستتان دارم .. ایرانی

مامان بد بو یا خوشبو ؟ 5 (قسمت آخر)

بلندی کیرمن بود و بلندی جیغ مامان -مامان چه خبرته داری زایما ن می کنی ؟/؟-دست خودم نیست بذار خودمو خالی کنم . نمی تونم . نمی تونم -سودابه جون مامان خوشگلم چقدر ترشح هوست زیاده -کیر تو رو که دید چند برابر شد . مامان سرشو یه کمی بالا می آورد تا کیرمو موقع بیرون کشیده شدن ببینه و کوس دادن و گاییده شدن بیشتر بهش بچسبه . دستامو گذاشتم پشت کمرش اونو به طرف خودم کشوندم و تنمون از وسط با هم یکی شد . بوسه لب رو لبو شروع کردم . پوست تنش گر گرفته بود . هر دومون داشتیم لبای طرفو میک می زدیم .. تو بغل هم خوابمون گرفته بود . یه دستمو رو شونه های مامان گذاشتم و دست دیگه امو گذاشتم رو کونش و اونو به خودم چسبونده و در حال گاییدنش تو دهن هم ناله می کردیم . هیچکدوممون دوست نداشتیم تمومش کنیم . به هر حال پس از چند دقیقه واسه تنوع هم که شده اونو دمرش کردم وسرمو گذاشتم رو کونش . چاک وسط کونشو باز کردم . دوباره بو گرفته بود . بوی عرق بوی ترشیدگی و هوس لذت تصور یک کیر کلفت در کوس و کون مامان . یک هیجان فوق العاده . اووووووففففففف جووووووون . زبونمو کشیدم رو سوراخ کون خوشگل مامان تا روی کوس کشیدمش و از طرف کوس هم رفتم به طرف کون . مست مست شدم .-جااااااان چه صفایی . چه حالی !چه عشقی !-مامان مست شدم . مامان عاشقتم . جاااااااان کون قمبل شده مامانو با لاکشیدمش و گذاشتم تو بغلم و همه جاشو بو می کشیدم . لای کون و لای پاش منو به آتیش کشیده بود . زبونمو از سوراخ کون می کشیدم رو کون مامان . گیج شده بودم . کون مامانو تو دستام حبسش کرده بودم . من مرید بودم و مامان و کونش مرشد . آخر ش دیگه از عشق و هوس مامان و از بوی هوس کوس و کون مامان بیحال و بیهوش روی کون سودابه جون سر خم کردم . مامان گذاشت که یه خورده به حال خودم بمونم -فرهوش سالمی ؟/؟-مامان از هر سالمی سالم ترم . من خوشبخت ترین مرد دنیام و کیرم خوشحال ترین کیر دنیاست .-پس بذارش تو کوسسسسم تا کوسسسس منم با کیر تو خوشبخت ترین و خوشحال ترین کوس دنیا بشه . از پشت کردم تو کوسش . تخت یه حالت نیمه فنری داشت و این بالا پایین رفتن هامون هر چند یه خورده کمرمونو خسته می کرد ولی خیلی باحال بود .. این مامان سودابه راست می گفت ها . از اون موقعی که به من گفته بود باید یه ساعت حداقل یکسره منو بکنی  من نیمساعت داشتم می کردمش . اصلا از این حرفا که الان داره میاد نزدیکه بیاد دارم ارضا میشم خبری نبود . گرم افتاده بود . بهم می گفت رو زمین دراز بکشم . بعدش خودش اومد رو من . دستشو قفل کرد به پایه فلزی تخت که خیلی هم محکم بود . راحت داشت حال می کرد و جیغ می کشید -فرهوش جونم قلقلکم میاد خوشم میاد . تو اصلا خودتو تکون نده من میدونم چیکار کنم . اووووووفففف عزیزم پسر گلم . کیرمو داشت از ریشه در می آورد . پایه تختو داشت خودشو می کشید جلو و با فشار می رفت عقب . هم کیف می کردم و هم دردم میومد . با این کارش کیرم تمامی کوسشو ماساژمی داد -سودابه جون دست خودم نیست . خیلی حال میدی . خیلی باحالی . داره میزنه بیرون . دست من نیست .-بریزش بذار بیاد . این قدر سخت نگیر پسرم  .آبت می زنه بیرون کیرت که دیگه بیرون نمی زنه .-آخ مامان آخ مامان .-جان مامان جان مامان . فریاد بلندی کشیده آبمو سر بالایی خالی کردم . چشامو بستم تو همون حالت کیف و خوشی در یه حالت نیمه چرت بودم . کیرم یه خورده بفهمی نفهمی شل شده بود ولی هنوز قرص و استوار در حال حال  دادن به مامانی بود . سودابه هر جوری که دوست داشت هم منو گایید هم خودشو . با این که خیلی لذت می بردم ولی حس تخلیه نداشتم . گذاشتم هر جوری که دوست داره باهام انجام بده . هم کیف می کردم هم استراحت . دستامو از پشت تنش گذاشتم رو کونش و با سوراخ تنگ کونش بازی می کردم . بعدشم به دستمو گذاشتم رو کوسش و فشار نیروهای هوسو زیاد کردم . گیج شده بودم . اون لحظه آرزو می کردم ده تا دست داشتم و قسمتهای مختلف تن مامان حشری خودمو که اول گاییده شدن ناز داشت می مالیدم . شدت ضربه ها رو زیاد کرده بود . عرق از سر و صورت و تمام بدنش جاری بود -جووووووون جوووووووون داره میاد آهههههههه افتاد رو من . درست یکساعت کیر من و کوس اون در حال روبوسی بودند تا به ارگاسم دوم برسه . بازهم تنشو غرق بوسه کردم و عرقاشو لیسیدم -جوووووووون ماما ن دارم با عرقای تنتم حال می کنم . دستمو می ذاشتم زیر سینه اش . یه دور حلقه ای می زدم و میکش می زدم . نوک سینه هاش که جای خود داشت . دوست داشتم که من و مامان کنار هم دراز بکشیم و بخوابیم یه خورده خسته و کوفته بودم ...-عزیزم حالا بیا بریم حموم . دوست دارم واست خوشبو کنم . تر و تمیز باشم . مردا بیشتر عاشق سوراخ کون زنان تو هم باید این جوری باشی . ول کن دیگه اون کوس و کون مصنوعی رو . اول یه لیف و کیسه مشتی واسه مامان جونت می کشی بعد کیرتو فرو می کنی تو کونم .. وای خدا خیلی خسته بودم . این مامانی تازه گرم افتاده بود . واسه این که تو ذوقش نزنم و هدیه اشو رد نکنم خودمو خوشحال نشون دادم و همراهیش کردم من که دیگه خودمو بیمه شده می دونستم گاییدن کونشو گذاشته بودم برای جلسه بعدی ولی خب بنا به دستور ملکه مادر مجبور شدیم بریم حموم . بازم خدا پدر مادرمو بیامرزه که از کیسه کشیدن که چه عرض کنم کیسه کشیده شدن انصراف داد . کف حموم دراز کشید و واسش لیف زدم . خواب از سرم پرید . کیرم تیز شد . خستگی از تنم در رفت .. هیجان گاییدن یک سوراخ جدید منو بر سر شوق و ذوق آورده بود . کون مامان پس از لیف مالی یه حالت ژله ای پیدا کرده و بر جسته تر نشون می داد این بار با هوس و دیوانه وار زبونمو می کشیدم رو کونش و سرمو فرو می کردم لاپاش و تن و سوراخ صابون مالی شده اشو لیس می زدم .-چقدر حریص و عجولی فرهوش! صابون اذیتت می کنه . صبر کن خودمو آب مالی کنم . خودشو زیر دوش شست و دوباره تسلیم من شد . مامان یه خورده ازم کوتاه تر بود . شیر آبو بستم . وسط حموم ایستادیم . دستامو گذاشتم رو کون و کپل مامانی چنگش می گرفتم و به دو طرف بازش می کردم یه بار دیگه لباشو به لبام چسبوندم .  پس از یه حال مشتی اونو به حالت سگی قرار داده و کیرمو نرم نرم فرو کردم تو سوراخ کونش .-جاااااان مامانی . خیلی می چسبه -مث یه چسب قطره ای ؟/؟-سخت تر از اون -قربون کییییرررت حرکتش بده که گیر نکنه -اوووووفففففف نگو مامان خوشگله من که دارم از خوشی می میرم . کیرمو واسه چند لحظه بیرون کشیدم وبا لبو دهنم افتادم به جون کون مامان . حیف بود که بدون یه حال درست و حسابی ولش کنم . درز وسط و کپل و بر جستگیهاشو تا می تونستم لیسیدم و آروم گازشون گرفتم -فرهوش کونم کییییییررررررتو میخواد . میخوام با کییییییییررررررررت حال کنم . دوباره کیرمو گذاشتم تو کونش . اونو چسبوندم به دیواره حموم و با ضربات کیرم سوراخ کونشو پی در پی هدف می گرفتم . چند دقیقه ای با هم مشغول بودیم و هردومون حس کردیم که دیگه وقت استراحته . رفتیم تو اتاق خواب و می دونستیم که بابایی دیگه نمیاد با این حال در اتاقو از داخل قفل کردیم و پرده هارو هم کشیدیم و تن برهنه همو در آغوش کشیدیم . مامان دیگه خوشبو شده بود . بوی عرق و ترشیدگی نمی داد -فرهوش مامان بدبوتو بیشتر دوست داری یا خوشبوتو ؟/؟-این چه حرفیه که می زنی !در هر دو حالت تو گلی . می خوام بگم که هر گلی یه بویی داره ولی واسه من تو همون گلی . همون گل همیشه خوشبو . بهترین خوشبو ترین و سکسی ترین مامان دنیا واسه پسرش .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

زبون دراز 19

اون روز همه رفتن بیرون جز من .  کار گرا و باغبون و نظافتچی انگار دسته جمعی رفته بودن مرخصی . دیگه زده شده بودم .منو یه سکه پولم کرده بودن . دلم نمی کشید برم سر کار . فقط تو خونه قدم می زدم و فکر می کردم . پدر زنم می گفت همه کارمندا و کار کنای فروشگاه متوجه ان و متوجه شدن که من مظلوم واقع شدم ولی من نمی تونستم مرجانو تحمل کنم . همونجوری که اون نمی تونست تحملم کنه . ملوسک رفته بود ورزش و تاظهر بر نمی گشت . منم از قدم زدن تو حیاط خسته شده بودم و رفتم اتاق خودمون . دلم گرفته بود . هیچی خوشحالم نمی کرد . یه دلم می گفت برم و تا دلم می خواد این مرجان کون گنده نازا رو یه کتک سیر بزنم و دلم خنک شه . قید این خونه و زن و زندگی رو بزنم و برم پی کارم فوقش برم زندان . دیگه خسته شدم . منم واسه خودم غرور دارم . درسته که پولدار نیستم ولی شخصیت ادم که به پول نیست . تو همین فکرا بودم که صدای تالاپ تولوپ افتادن یه چیزی رو تو استخر شنیدم . ای دل غافل نکنه دزد اومده باشه یا یکی از صد متری یه سنگی پرت کرده و افتاده تو آب . این صدا تکرار شد و چند بار دیگه هم به گوش رسید . از پنجره پایینو نگاه کردم . واییییییی عجب هلویی عجب کون و ممه ای . اندامو برم . مرجان خوشگله خودم بود . با خودم دیگه کلنجار هم نرفتم مجتبی وقتشه هم دق و دلیتو سرش خالی می کنی هم این که هر چی باشه بخور و بمیر از آرزوی درمون بهتره .پدر زن و مادرزن و ملوسک هم که خونه نبودند . یه خورده صبر می کنم تا ببینم نکنه شوهر این نسناس یعنی باجناقم نصرالله خان این دور و برا باشه . محو تن و بدن قشنگ مرجان جان شده بودم . با سوتین و یه مایوی کوچولو افتاده بود تو آب . فکر نمی کرد کسی خونه باشه . اوخ نه سوتینشو داشت در می آورد حالا فقط یه مایوی سر مه ای رنگ پاش بود . از دور کون خوشگلشو می دیدم که از بغلای شورت یا همون مایو زده بیرون . نور خورشید افتاده بود رو قطره های آبی که روی کون مرجان پخش شده بود و یه براقیت خاصی بهش بخشیده بود . دست و پام بی اختیار می لرزید . نصرالله خان کوفتت بشه . خسته شده بودم از بس کوس و کون ملوسکو کرده بودم . دلم مثل دل یه گنجشک اسیر می زد . هیچوقت از دیدن یه کون این جوری نشده بودم . واییییی خواهر زن کون گنده !امروز حالیت می کنم که با مجتبی پیچیدن یعنی چه . یه کیری بهت بزنم که تا عمر داری از یادت نره . خیلی خوشگل بود این مرجان . دلم می خواست از همون بالا بپرم پایین و بیفتم روش . حتی نوک سینه های درشتشم از اون دور می دیدم . رو صندلی نشسته بود و داشت آفتاب می گرفت . داشتم فکر می کردم چه طوری برم سراغش که منو نبینه و یهو غافلگیرش کنم . لحظه به لحظه حشری تر می شدم . دیگه فکرم کار نمی کرد . عقل من افتاده بود دست هوسم فقط به سکس با مرجان فکر می کردم . از نصرالله خبری نشده بود . با موبایلم باهاش تماس گرفتم . گفت که الان تو فردوسیه و سرشم شلوغه وتاشب هم بر نمی گرده خونه . موضوع اخیر تهمت زنشو واسش بهونه کردم . گفت وقتی که شب برگشت در این مورد باهام صحبت می کنه . از این بابت خیالم راحت شد که به این زودیها نمیاد . یه نگاهی به پایین انداختم . اوووووووووففففففففف صحنه به اوج هیجانش رسیده بود . مرجان به روی شکم دراز کشیده و سرش در جهت مخالف من بود یعنی رو به من نبود موقعیت و فرصت از این بهتر نمی شد . کون بر جسته و کمر خوش تراش و رون هوس انگیزش دیوونه ام کرده بود . خودمو کاملا برهنه کردم که دیگه دم استخر به زحمت نیفتم . حتی کفش یا دمپایی هم پام نکردم . باید زودتر قبل از این که سگها این دور و برا پیداشون بشه می رفتم سراغ مرجان . وگرنه یه پارس دوستانه اونا هم شاید کارمو خراب می کرد پاورچین پاور چین این فاصله بیست متری با مرجانو کم کردم . هر چی بهش نزدیک تر می شدم زوایای تن و بدن خواهر زن کون گنده ام بیشتر تو دیدم قرار می گرفت . به یه متری مرجان که رسیدم دیدم یه تکونی خورد و دیگه افتادم پشتش . رگبار و سیل سیلی را از چپ و راست نثار گونه هایش کردم . بهش اجازه دست و پا زدن ندادم . بهش اجازه دادم هر چی دوست داره جیغ بزنه تاثیری نداشت . صداش به هیچکدوم از در های خونه هم نمی رسید -نه خواهش می کنم تو دامادمی . کاری به کارم نداشته باش . من که بهت گفتم اشتباه شده -دیگه برام فرقی نمی کنه هیچی برام مهم نیست . قید همه چی رو میزنم و میرم . فقط اول به این هاش دو اوی با حالت یه صفایی میدم و بعد قال قضیه رو می کنم . دستمو گذاشتم رو مایوش و با خشونت کشیدمش به طرف پایین . اجازه تکون خوردنو به مرجان نمی دادم . مایوشو با حرص پرت کردم توابای استخر دندونامو گذاشتم رو کون و کپل وسوسه انگیز خواهر زنم . چقدر گاز گرفتن این کون حال می داد در چند قسمت از کون قشنگش جای دندونای من مشخص شده بود .-تو رو خدا این کارو نکن اگه نصرالله ببینه خیلی بد میشه -به کیرم نشونش نده یا خودتو بکش . یا می تونی به شوهرت بگی کنار استخر دراز کشیده بودی سگا هوسی شدن و کونتو گاز گرفتن ... ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی 

شوخی یا جدی ؟ 5

شوخی شوخی واز نقشه کارمون به جدی کشیده بود . من و بابا سهیل تو چشای هم نگاه می کردیم و هنوز باورمون نمی شد که داریم با هم عشقبازی می کنیم . هردومون روی تخت یه حالت نشسته گرفته روبروی هم قرار گرفتیم و به هم چسبیدیم . خودمو محکم تر به بدن بابا می چسبوندم تا کیرش بیشتر تو کوسم جا خوش کنه . طوری بهش چسبیده بودم که سوراخ کوسم کلید کیرشو قفل کرده بود . بابای خوش بو و خوش پوست خودمو بغل کردم و چسبیده به هم مث یه گلوله آتیش شدیم . مثل یه دو لپه ای و یا یه دو قلوی به هم چسبیده لب بابا رو مثل کیرش قفل کردم و چسبیدم بهش . طوری با هوس میکش می زدم که افزایش داغی لحظه به لجحظه صورت سهیل جونمو رو صورت خودم احساس می کردم . سینه هامو رو سینه ها و شکم بابا می غلتوندم تا هوسشو بیشتر کنم . زیر گلوشو می بوسیدم .-اوووووووففففففف بابابابایی هر جای همو می تونیم میکش بزنیم . کبودش کنیم . دیگه هراس اینو نداریم که همسرامون با دیدن این کبودیها به ما بپیچن . تازه می تونیم کیف و افتخار هم بکنیم . بابا میگم بزن آتیش تندمو خاموشش کن . هوس تو رو دارم . دیگه شوخی و فیلم واسه بقیه بسه من و تو هوس همو داریم نه می تونیم واسه دیگران فیلم بازی کنیم نه واسه خودمون . میکم بزن . منو بزن . سیام کن کبودم کن . سهیل جون یه خورده خودشو عقب کشید تا بر سینه هام مسلط باشه کیرشم بتونه با کوسم تنظیم کنه . لباشو گذاشت رو سینه هام . بمیرم براش خیلی حرف گوش کن بود . مثل همیشه مظلوم و سر به زیر . افتاد به جون سینه هام . از نوکش شروع کرد . طوری تو دهنش می گردوند که کوسمو قلقلک می داد . خیلی خودشو خم کرده بود تا کیرش بیرون نزنه . وقتی که هم خودشو هم منو یه خورده از نوک خوری سینه سر حال آورد رفت رو قسمتهای گوشتی سینه ام و اونجا ها رو با هوس میک می زد . داشتم وحشی می شدم . موهای سر بابا رو می کشیدم و اونو به سینه ام می چسبوندم -آههههههه گلوریا دخترم . دخترم عزیز دلم -بابا من دارم از هوس می میرم به دادم برس . نذار دخترت تلف شه . دوستت دارم . تو که میدونی من همیشه تو رو واسه خودت دوست داشتم -آره عزیزم آره عشق من -اوووووففففف پدر چه حرفای قشنگی می زنی راستی راستی من عشق توام ؟/؟-آره گلوری من . تو هم عشقمی هم هوسمی هم نفسمی . تو جان و جانان منی . عزیز تر از جان منی . دخترمی محبوبه امی و معشوقه منی -بگو بابا بگو بازم میخوام بشنوم . بکن منو می خوام بازم با کیرت حال کنم . بابا دراز بکش میخوام بیام روت . جنون هوس زده بود به سرم . هیجان داشت منو می کشت . افتادم رو سهیل جون طاقباز شده ام -بابایی دو تا دستاتو بذار رو کونم . کونمم میخواد حال کنه . کونمم میخواد سر فرصت با کیر تو گاییده بشه . اگه فراموشش کنی ازت دلخور میشه . پدر که داغ کرده بود و از هوس زیاد سرخ سرخ شده بود گفت دختر تو دیگه چه اعجوبه ای هستی . پدر  کف دو تا دستاشو گذاشت به دو طرف کونم و منم روش سوار شدم . می دیدم که سهیل جونم چه جور داره به خودش فشار میاره تا آبشو خالی نکنه . دو تا دستمو گذاشتم رو سینه بابا و با تکون دادن کوسم میذاشتم سر کیرشو و با این حرکت کیرش با شدت می رفت توی کوسم و میومد بیرون -پدر! سهیل جون !دخترت داره می میره . به دادم برس به دادم برس -چیکار کنم عزیزم من که در اختیارتم هر کاری دوست داری با من انجام بده . ناخناتو فرو کن تو تنم . موهای سر و تنمو بکش . گوشت بدنمو زخمیش کن . به سر و صورتم بزن . کیرمو پارش کن . گلوری من باور کن بابات هم توی هوس کوست غرقه . نمیدونی چه فشاری دارم به خودم میارم که خالی نکنم تا تو سکس ما وقفه نیفته و دختر خوشگلم حال کنه .-وایییییییی دوستت دارم بابا جونم . عاشقتم . نمی دونم واسه هوس بود یا حرص و جنون زیاد که کیر بابا جونمو دوبرابر احساسش می کردم . دست از جیغ و داد کشیدن برنمی داشتم . سرمو خم می کردم تا کیر سفید و تیز و گوشتی بابا رو که در حرکت بر گشت کوسم مشخص می شد ببینم . کوسمو علاوه بر حرکات عمودی دور کیرش می گردوندم وسعی می کردم نهایت استفاده رو از کیرش بکنم -بابا بابا با سینه هام بازی کن . با دستاش چنگشون بگیر . آب لمبوشون کن .آب لنبوشون کن . بذار شل و وارفته شن . تو منو هر جوری که باشم قبول داری . همایون بره گمشه من تو رو دوست دارم . کیر تو رو میخوام . چشای تو رو میخوام . بابا بگو اگه سینه هام شل شه بازم دوستم داری بازم هوس منو داری . بازم دوست داری میکشون بزنی و بازم دوست داری کیر خوشگل و سرخ و سفید و گوشتی خودتو فروکنی تو کوسم .-گلوریا عزیزم من تو رو واسه خودت دوست دارم . تو همیشه برام قشنگ ترین و بهترینی . روح پاک و مظلوم و وجود خالص و بی شیله پیله ات برام مهمه . من تو رو واسه خاطر خودت دوست دارم . بگو .. در حال کوبیدن کوسم به کیرش همین طور فریاد می کشیدم و به پدر جون می گفتم که بگو بازم بگو بازم از عشق و هوس بگو و اونم تا جایی که می تونست واسم از کوس داغ و هوسی من می گفت -بابا جونم داره میا د یه خورده تحمل کن . دارم میام . داره میاد . کوسسسسسسسسسسم آه آه آه آه کوسسسسسسسسسسسسسسم با ضربه های کیییییییییرررررررررت داره اوج می گیره . آخخخخخخخخخ آخخخخخخخخخخخخ جون  . نزدیک بود گوشت سینه های بابایی رو بکنم .-پدر پدر پدر دارم آروم می گیرم . کوسسسسسمو سبک کردی . جوووووووون حرکت کرد داره میاد همین جورییییییییی .چقدر خوشم میاد هنوز دارم کیف می کنم . سهیل جون من !بابای ناز و قشنگ من ! بریز من آب میخوام . بابا آب کیرتو بده . پدرم که از همون اول آب کیرش آماده و پشت خط ایستاده بود پاهامو گذاشت رو شونه هاش و منو که در حالت خلسه بعد از ارگاسم بودم می گایید -بده بابا تشنه امه . ببین دهنم بازه . بابا میخوام -عزیزم داره میاد جاااااان گلوریا داره می ریزه . واخ که چقدر کیف کردم . آخیش داغی کوسم چند برابر شد . آبشو ریخت تو کوسم -گلوریا کیف داشت . حال کردم . دختر چقدر تو باحالی و من نمی دونستم -البته واسه بابا جونم . حالا می تونم به خودم ببالم و بگم که بابا آب داد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

زبون دراز 18

نظارت و مدیریت در این قالی فروشی بزرگ اوایلش کمی سخت به نظر می رسید . ولی با سخت کوشی و کار شبانه روزی خیلی زود بر امور مسلط شدم . دوست داشتم جواب اعتماد پدر زنمو به خوبی بدم . خیلی خوشحال بودم . با سن کم خود سیاستمدارانه رفتار می کردم . با همه مهربون بودم . ولی کسی رو رو نمی دادم . پدر زن مهربونم آقا محمد علی گاهی وقتا روزی یکی دو ساعتی رو یه سری بهم میزد . مرجان بیشتر از پدرش مراقب کارها بود . حتی تماشای هیکل رعنا و کون گنده اش هیچ احساسی رو در من ایجاد نمی کرد . بقیه کارگرا و کارمندای فروشگاه با حسرت و اشتیاق خاصی به پر و پاچه خواهرزن و کون بر جسته اش خیره می شدند ولی من اونو به دید یک معلم شیمی بد جنس نگاه می کردم که حتی اگه از درسش نمره بیست هم می گرفتم انتظار داشتم یه متلکی بشنوم . مثلا بگه تقلب کردی . وقتی هم که می رفت نفسی به راحتی می کشیدم . من واسه خودم شخصیتی پیدا کرده بودم . یه مدیر جوون و خوش بر خورد . داماد آقا محمد علی میلیاردر . ولی خواهرزنه تو میون جمع طوری باهام حرف می زد و دستور می داد که انگاری داره با نوکرش حرف می زنه . با همه اینا همه چی به خیر و خوشی پیش می رفت که یه روز وقتی که آقا محمد علی تو فروشگاه بود مرجان فضول هم سر میرسه از بس که مغرور بود وقتی هم که وارد می شد انتظار داشت که من بهش سلام کنم . همین کارو هم می کردم . حوصله شررو نداشتم . طبق معمول مرجان اول رفت سراغ حساب و کتابا . پدرشو که می دید بیشتر خودشو لوس می کرد . دوست داشت خودشو تو دلش جا کنه . از دور یه دادی کشید که دلم هری ریخت پایین . دست به سینه و متواضعانه رفتم پیشش و گفتم بفرمایید مشکلی پیش اومده -این قدر خودتو به موش مردگی نزن . این جا ما ده تخته فرش دوازده متره داریم که مشخصات و آمارش جایی ثبت نشده . ورودیش کو؟/؟-حتما یه اشتباهی شده .-چه اشتباهی . فقط کار یکی تو نمیتونه باشه . حتما همدست هم داری . پدر ساده و بیچاره ام سرش شلوغه تو هم خوب میدونی چه طوری سوءاستفاده کنی . آقا محمد علی هم متوجه این مغایرت شده بود . صورتش شده بود عین گچ . نه به خاطر احتمال کلاهبرداری بلکه به این دلیل که از چشاش هم بیشتر بهم اعتماد داشت . هر چی گشتیم نتونستیم چیزی پیدا کنیم -بابای عزیزم پدر گلم من از روز اول هم گفتم به این گدا گشنه ها نباید اعتماد کرد . این نمک نشناسها انسانیت سرشون نمیشه . چند بار به این ملوسک احمق و بی شعور گفتم گول حرفای این آسمون جلو که تو هفت تا آسمون هم یه ستاره نداره رو نخوره نتونستم زیاد حرف بزنم و از خودم دفاع کنم . نمی خواستم صدای گریه های مظلومیتمو کسی بشنوه فقط همینارو گفتم . من هیچوقت رو سفره پدر و مادرم گشنگی نکشیدم که بخوام دزدی کنم خدا ازتون نگذره که این طور بهم تهمت می زنین و دلمو به درد میارین . دلم پر بود نباس این حرفو می زدم و ضعف مرجانو به رخش می کشیدم . ولی نمی تونستم باید یه جوری خودمو خالی می کردم و می زدم به چاک . گور پدر زن و زندگی و این دم و دستگاه . خیلی آروم به مرجان نزدیک شده طوری که فقط خودش بشنوه بهش گفتم خدا میدونسته ذاتت خرابه که بهت بچه نداده . زده بودم به هدف . دستشو آورد بالا که بزنه زیر گوشم که مچشو گرفتم و پیچوندم و از فروشگاه خارج شدم تصمیممو گرفته بودم . این خونه و زندگی به دردم نمی خورد . زن چی بود خودمونو اسیر کردیم . واسه خودمون دور می زدیم کیف و تفریح خودمونو می کردیم . به هر حال چهار تا زن شوهر مرده و مطلقه پیدا می شد که بتونیم از کوس بکنیمش . حالا اگرم زنای شوهر داری پیدا می شدن که راه بدن باید شرایطشونو بررسی می کردم . این قدر ها هم نباس به خودم سخت می گرفتم ولی حالا از دست عیال گنده خلاصی نداشتم . سرم به شدت درد می گرفت . رفتم خونه دیدم ملوسک هم چه جوری مونده وپکره . مرجان واسش زنگ زده بود . اینو مطمئن بودم . اونم فکر می کرد یه ریگی تو کفشامه -چیه ساکت شدی ؟/؟بالاخره تو هم گول حرفای خواهرتو خوردی ؟/؟-ببین من تهمت نمی زنم ولی مدارک همه بر علیه توان .-چه مدرکی ملوسک !شاید برگه خرید گم شده . جنسی که از مغازه کم نشده . ما تازه اضافه داشتیم . هنوز هیچی نشده رو حساب احتمالات خودشون به من تهمت دزدی می زنن اون خواهر عوضی تو از روز اول با من لج داشته -درست صحبت کن مجتبی -تو هم درست رفتار کن .-همین یکی دوروزی از این جا میرم . از خیرت گذشتم . مهریه خودتم بذار اجرا منو بنداز زندون . بهتر از اینه که کنار تو و این خونواده پر فیس و افاده ایت باشم . میرم زندان تا از دست شما خلاص باشم و یه نفس راحت بکشم . شونه های ملوسکو گرفته و پنجه های دستمو با آخرین قدرت فرو کردم تو گوشت بالای بازوش . دردو می خورد و از ترس دم نمی زد . تو چشاش زل زدم و بهش گفتم پس تو هم بهم میگی دزد عیبی نداره من از تو یکی انتظار نداشتم . فکر می کردم همدممی .شریکمی . درکم می کنی . می دونی آبروم پیش کار کنان رفته . من تا حالا یک قرون مدیون کسی نیستم -مجتبی چرا این جوری شدی . من که حرف بدی نزدم و خیال بدی نکردم . منم دوست دارم همه چی روشن شه . از اتاق رفتم بیرون . خونه برام شده بود مثل شکنجه گاه . از فکر و خیال اون شبو تا صبح نخوابیدم . با خونواده زنم که روبرو می شدم برخورد بدی باهام داشتند . همه شون باورشون شده بود که من قصد دزدی داشتم . واقعا آدمای احمقی بودند . واسه کاری که صورت نگرفته بود اونم بدون بررسی و تحقیقات کامل . صبح زود دیگه واسه رفتن به سر کار از جام پانشدم . همش با خودم فکر می کردم که این جنسای اضافی از کجا پیداشون شده . حتما کار کار مرجان بوده . خواسته با یه دسیسه چینی منو از میدون بدرکنه و یه همدست داشته باشه . من چرا دقت نکردم . نمیدونم ساعت چند بود که صدای فریاد پدرزنو شنیدم که از چند تا اتاق اونورتر داشت می گفت الحمدالله الحمدالله من میدونستم یه چیزی به من می گفت که دامادم بیگناهه . بی تقصیره . اومد پیش من و صورت نشسته امو بوسید و گفت کارزیاد منو حواس پرت کرده این مرجان هم با مغلطه بازیهاش گیجم کرده بود . اصلا یادم رفته بود توروز قبلش یکی دوساعت رفته بودی بیرون و من بودم مغازه و این جنسارو تحویل گرفتم برگه اش هم تو جیب اون یکی کتم بود . این دختره فقط بلده شلوغ بازی در بیاره . حتی کارمندام گیج شده بودن و نمی دونستن موضوع چیه . پسرم منو ببخش . خدارو شکر می کردم . به زور بر خودم مسلط شدم که پیش بابا کم نیارم -پاشو بریم سر کار من واسه همه توضیح میدم -بابا فعلا توانشو ندارم -میدونم خیلی عذاب کشیدی . من که بهت چیزی نگفتم . پسرم خودت گذاشتی رفتی . جاتو واست نگه می دارم . چندروزهم خواستی نیا . صورت و پیشونی منو بوسید وازم عذر خواست . مرجان هم از اون ساختمون اومد پیشم . انتظار داشتم طوری عذر خواهی کنه که شرمندگیشو نشون بده و دیگه به پر و پای من نپیچه ولی مثل یه معلم خشن باهام بر خورد کرد -حالا می تونی بری سر کارت . یه وقتی فکر نکنی از حساب و کتابا غافل می مونم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

بام هوس

تازه رفته بودم دانشگاه که پدرم مرد . خیلی دوستش داشتم . زیاد سن نداشت . پنجاه سالش بود . خیلی هم سالم بود . یهو افتاد مرد . مامان عارفه من هم ده سال ازش جوونتر بود . من و مامان دیگه تو خونه تنها بودیم . خواهرم که چهار سالی از من بزرگتر بود دو سالی می شد که از دواج کرده و هنوز بار دار نشده بود . بابام واسه ما سرمایه زیادی به ارث گذاشته بود . یه خونه ویلایی واسه من . یکی واسه عسل خواهر خوشگل من . اون خونه ای که از همه بزرگتر و قیمتی تر بود و من و مامان توش زندگی می کردیم رسید به مامان . رستو رانی رو هم که وسیله کسب و روزی بود و مالکشم بابا بود رسید به هر سه تا مون و فعلا عمو جونم مدیریتش می کرد و هر چی در می آورد قسمت می کردیم . البته بیشترشو ما می گرفتیم . به غیر از اون بابایی چند تا زمین و مقدار زیادی سر مایه نقدی برامون به ارث گذاشته بود . مامان خوشگل و جذاب من بیوه شده بود . تاموقعی که با با زنده بود زیاد به اندام نیمه برهنه مامان تو خونه توجهی نداشتم ولی بعد از مرگش مامانو به یه دید دیگه ای نگاه می کردم . اینو هم بگم که ما تو یکی از شهر های خوش آب و هوای شرجی شمالی زندگی می کردیم و خونه مون خیلی وسیع بود . یه استخر کوچولوی کلاسیک هم وسط حیاطمون داشتیم که هر وقت مامانی نیمه لخت می شد ومی رفت شنا من از پشت پنجره این قدر دیدش می زدم تا این که کارش تموم شه و اون وقت راحت شورت مایو نماشو به همراه سوتینش در می آورد و واسه یه لحظه کاملا سکس می دیدمش بعدشم یه حوله می پیچید دور خودش و میومد بالا . روزایی که مامان لخت می شد و می تونستم کون قمبل کرده اشو ببینم تا غروب شارژبودم ولی اگه طوری قرار می گرفت که  چشمم به جمال کونش روشن نمی شد تا جلسه بعدی باید انتظار می کشیدم . مامان یه اخلاق بد یا خوب داشت که شبا موقع خواب باید لخت لخت می شد و می رفت تو رختخواب . زمستون و تابستون براش فرقی نمی کرد . می گفت این جوری اعصابش راحت تره . چراغ مهتابی یا فلور سنت گوشه اتاقشو روشن میذاشت . واسه همین چیزا بود که وقتی بهش گفتم مامانی حالا که بابا نیست من تو اتاق تو بخوابم اون قبول نکرد و هر چه گفتم که من و تو محرمیم و مادر و پسری این حرفا رو نداره گفت نه بهتره یه سری حرمتها محفوظ بمونه . مامانم پوست لطیف و چهره جذابی داشت . کونشم خوب بود . وقتی شلوار چسبون می پوشید بر جسته نشون می داد . دلم می خواست یه تیغ مینداختم رو قسمت کون شلوارش و جرش می دادم تا کون مامان بزنه بیرون . کاش میذاشت شبا تو اتاقش بخوابم . هر چند در روشنایی خوابیدن واسم سخت بود ولی عشق مامان و هوس دید زدنش همه چی رو واسم آسون می کرد . هیجان تصور تماشای کون مامان دیوونه ام کرده بود . به ویژه این که مامان عادت داشت که دمر بخوابه و کونش توی دید باشه . چند عامل باعث شد که نقشه ای به سرم بیفته . سقف اتاق مامان از اون چوب یا یه چیزی شبیه پرسیانا ولی از اون کلفت تر بود . سقف بیشتر خونه های ویلایی دربسیاری از شهر های  شمال قدیما از سفال بود و بعدش به ایرانیت تبدیل شد و بین سقف ساختمون و سقف اتاق یه فاصله ای رو خالی میذاشتن که همون کار انباری رو می کرد و بهش می گفتن بام یا همون پشت بوم . از اتاق من هم می شد رفت پشت بوم . یه دریچه ای داشت که نردبونو می چسبوندم به دیوار و می رفتم بالا . سقف به رنگ قهوه ای سوخته بود و جنسشم نیمه کلفت بود . خوشبختانه از بس رنگ و روش رفته بود اگه چند جای دیگه اش زخمی می شد شک بر انگیز نبود . در هر حال اون بالا طوری کنده کاری کردم که وصله پینه ها خودشونو نشون ندن ومنم اون وسط رو پایه و نگهدارهای کلفت چوبی دراز بکشم و بتونم شاهد مامان لختم باشم که معمولا چیزی هم رو تنش نمی کشید . طول و عرض این سوراخها رو کوچیک ولی به تعداد زیاد تنظیم کرده بودم . در اتاق خودمم دیگه شبا قفل می کردم که یهو مامانی سر و کله اش طرف اتاق من پیدا نشه . چشمتون روز بد نبینه دیگه از اون به بعد شبی دو سه ساعت کارم شده بود دید زدن مامان . تنها چیزی که فکرشو نمی کردم این بود که مامان جونم حشری باشه . وقتی که می خواست شورتشو در بیاره اول دستشو میذاشت لای کوسش و با اون ور می رفت . قبل از این که دمر کنه و بخوابه اول طاقباز می کرد . پاهاشو به دو طرف تخت دراز می کرد و یه عدد هشت ردیف می کرد و یه چیز دراز و کلفت می آورد و فرو می کرد تو کوسش . هر وقت مامان طاقباز بود من از یه حفره کوچیک تر استفاده می کردم . خیلی دلم می خواست مامانی به جای موز و بادمجون و هویج از کیر من استفاده کنه . دور نوک سینه هاش هنوز کبود نشده بود . کوسش چاق و تپل بود ولی از اون فاصله نمی شد سوراخ و ریزی درشتیشو تشخیص داد . فقط باید مراقب می بودم که نفس تو سینه هام حبس باشه و خیلی آروم و میلیمتری حرکت کنم وگرنه کوچکترین سر و صدایی مساوی بود بابالای دار رفتن . وقتی مامانی کوسشو می مالید منم کیرمو می مالیدم . چه جلق ها که اون بالا پشت بوم نزدم . چه دنیایی بود . وقتی که مامانی حالشو می کرد دمر میفتاد تا بگیره بخوابه . کونش که رو به من قرار می گرفت خودش یه دنیای دیگه ای بود . گاهی وقتا هم خودشو از پشت می کرد . یه چیزی رو میذاشت تو کوس و کونش . معمولا خیار قلمی رو میذاشت تو کونش و چیز کلفت ترو میذاشت تو کوسش . من خیلی از این حالت خوشم میومد و هر چی آب داشتم  میذاشتم در این موقعیت خالی کنم . اووووففففف مامان !فدای قوس کمرت . فدای قمبل کونت . فدای استیل بدنت و چی می شد اگه کیر منو تو دستات می گرفتی و فرو می کردی تو کوست . اون وقت هر دو مون راضی می شدیم . باورکن مامان پشیمون نمیشی . خب من پسرت باشم  چی میشه . بدبختی منم این بود که همه منو ساده و سر به زیر و دل پاک و پاک نیت و بی غل و غش می دونستن و بد جوری به خوابای من اعتقاد داشتن . آخه یکی دوبار خوابی دیده بودم که بعدا در واقعیت هم پیاده شد و منم شده بودم امامزاده . نمیدونم ما ایرونیا چرا این جوری هستیم . در هر حال یه موضوعی پیش اومد که داشت در و دکون منو تخته می کرد . این داماد قالتاق ما یعنی شوهر عسل از وقتی که فهمید اون میلیونر و نیمه میلیاردر شده دوست داشت خواهرم یه خورده از اموالشو به اسم اون کنه . حتی وقتی که خواهره خونه ویلایی به ارث رسیده رو داد اجاره حرصش گرفت و به هر حال حامله نشدن آبجی و مسائل دیگه دست به دست هم داد و خلاصه از هم جدا شدند . وخواهر جونم اومد ور دل مامان . ای بخشکی شانس . من این مزاحمو چیکار کنم  . مگه عسل فضول میذاشت ما به کارمون برسیم . از همون اول خیلی با سیاست و جدی باهاش بر خورد کردم و درس دانشگاه رو بهونه کردم که کاری به کارم نداشته باشه یه اتاقی هم کنار اتاق مامان واسش در نظر گرفتیم و منم خودمو دلداری می دادم و می گفتم کون لق عسل مگه میخواد چه غلطی بکنه من خودم کار خودمو می کنم . در اتاقو قفل می کنم و میرم مامانو دید می زنم . عسلو همون اول خفه اش کردم . شب اولی بود که تاکسی بر گشتی یعنی آبجی بر گشتی و مامان جون و من در یه همچه اوضاع و احوالی تو یه خونه بودیم . دو تا کیر خورده و به فیض کیر رسیده و یه کوس نخورده و محروم از سکس . البته گاییدن جنده هارو نمیشه حساب کرد . هنوز کیرت تو کوس جنده جا خوش نکرده و میزان نشده جندهه میگه آب بریز آب بریز یا این که زود باش دیگه زود باش دیگه . آدم هر چی آب داره خشکش می زنه یا از ترس میره عقب . مگر این که پول یه نصفه مهریه رو بهش بدی تا بذاره یه ساعتی رو باهاش ور بری . بگذریم بریم سر مامان جون خودمون . نیمه شب شده بود . رفتم پشت بوم و رو سقف اتاق مامان دراز کشیده بودم . یه تیکه تخته دو سانتی رو دادم کنار و چشم به اون پایین دوختم . یه خورده دیر رسیده بودم . مامان با خودش وررفته بود و دراز کشیده و دمرو خوابیده بود . شایدم اصلا امشبه رو حوصله گاییدن خودشو نداشته بود . چیزی هم توی کوس و کونش نبود . یهو صدای در اتاق مامانو شنیدم یکی به در می کوبید -چیه کیه ؟/؟-مامان منم عسل خوابم نمی گیره .عرشیا که درس داره تحویلمون نمی گیره منم دلم گرفته خوابم نمی گیره . اگه مزاحم نیستم میخوام بیام یه خورده باهم درددل کنیم -دختر زود تر می گفتی و میومدی . یه دقیقه صبر کن الان اومدم . شورت و سوتینشو تنش کرد و یه لباس خواب هم مث یه شنل انداخت رو تنش . عسل اومد رو تخت مامانی کنارش نشست ... تف بخشکی شانس اینم از کیف امشب ما . این عسل پر چونه ما مگه حالا رضایت میده که گورشو گم کنه ؟/؟از زمین و زمان و گذشته و آینده می گفتند و حو صله منو سر می بردند . اون بالا توی پشت بوم داشت خوابم می گرفت که یهو دیدم آبجی بحثو کشوند به جاهای حساس -مامان تو که خیلی جوونی و خوشگل و خوش اندامی تا گوشتت خریدار داره شوهر کن دیگه -نه عسل جون دیگه از من گذشته . پسر دانشجو دارم ازش خجالت می کشم -پس مامان خودت چی نیاز هات چی . اون دفعه عمو جون پیش من طوری از تو و تنهاییت صحبت می کرد که انگاری دوست داره بگیردت -نمی دونم اون که زن داره . ولی چند بار بهم پیشنهاد صیغه رو داده ولی من قبول نکردم . گفته به هیشکی نمیگیم -راستشو بگو مامان دلت میخواد ؟/؟-نمیدونم بعد از بابات با هیچ مردی نبودم بالاخره یه زن هم نیاز داره اگه بابات جای من بود تا چهل من هم صبر نمی کرد حالا که خیلی وقته که سالشو هم رد کردیم تو چی عسل تو نمیخوای شوهر کنی ؟/؟-راستش مامان حسین بیچاره رو که می شناسی همون که همدیگه رو دوست داشتیم و شما به زور مارو از هم جدا کردین وقتی که فهمیده من طلاق گرفتم دو باره سر و کله اش پیدا شده . ولی راستش دیگه اون حال و هوای گذشته رو ندارم و تازه معلومم نیست بچه دار شم یا نه .-حتما دوست داری یه جور دیگه باهاش باشی .-چی میگی مامان هنوز جوهر طلاقم خشک نشده مامان با پررویی دستشو زد به سر کوسش و گفت این که خیس کنه دیگه جوهر و موهر سرش نمیشه . دختر! تو امشب خوابمو پروندی . این مادرو دختره با این که یه چند و چندین سالی کیر خورده و سکس و حالی داشتند بازم فکر خودشون بودند و به تنها چیزی که فکر نمی کردند من بودم . حساب نمی کردن که منم زن میخوام منم دل دارم تا کی باید بیام این بالا پشت بوم و قاچاقی کوس و کون  مادرمو دید بزنم و الکی خوش باشم . آخه این جلق زدن زیادی هم ضرر داره . چشم آدمو ضعیف می کنه . بدنو سست می کنه . مقاوت بدن کم میشه . سیستم عصبی آدمو خراب می کنه .-عسل جون نمیدونم چرا این قدر کوفته ام . میای یه خورده ماساژم بدی ؟/؟-چرا که نه مامان . مامان رو تخت دمر کرد و اول لباسشو انداخت و بعد هم از عسل خواست که سوتینشو باز کنه . آبجی دستای قدرتمندی داشت با این که خیلی لطیف بود ولی زورشم زیاد بود شونه های مامانو به نرمی می مالید . عسل طوری رو مامان سوار شده بود که من کونشو نمی تونستم ببینم . اوخ اوخ این دیگه چی بود . عسل جونم خودشو نیمه لخت کرده بود و قمبل کونش از بغلای شورتش زده بود بیرون . دیگه دنبال کون مامان نمی گشتم .-مامان جونم وقتی که سر حال اومدی تو هم باید منو ماساژبدی تن و بدن منم کوفتگی داره .-همه اینا واسه اینه که خیلی وقته هیچکدوممون نرفتیم حموم عمومی این مش سکینه مارو حسابی کیسه بکشه و بسابونه ..-میریم با هم میریم وقت زیاد داریم . خیلی گرمه مامان نه ؟/؟-آره این سوتینو در بیار کسی که نیست . مادر و دختر که نباید از هم خجالت بکشن . یادت رفته می بردمت حموم .؟/؟اول بلد نبودی لاپاتو بشوری ؟/؟-آره مامان چه زود گذشت . حتی نمی دونستم کوس به چی میگن . ولی تو به من یاد د دادی .-یادته اولین بار که پریود شدی چقدر می ترسیدی ؟/؟دست عسل رسیده بود رو کون مامان .-عسل جون ناراحت نمیشی که شورتمم در بیارم -واسه چی مادرو دختر که این حرفا رو با هم ندارن . تو که همه چی رو در آوردی . اینم در بیار دیگه . صبر کن من برات درش بیارم . عسل شورت مامان از پاش کشید پایین و دو تا دستاشو گذاشت رو قاچای پف کرده مامان خوشگله . و چه جورم ماساژش می داد . دستای عسل رسید به پایین کون مامان سر مرز کون و رون . عسل این جا یه شیطنت کرد و دستشو گذاشت وسط کون مامان لای درزش طوری که با کوسش یه تماسی بر قرار کنه . شعاع دید منم زیاد وسیع نبود ولی صداهارو به خوبی می شنیدم . مامان چشاشو بسته بود . می دونستم که داره کیف می کنه . عسل که دیده بود سر و صدای مامان در نیومده به شیطنت خود ادامه داد -مامان ناراحت نمیشی یه موقع دستم می خوره به جاهای حساس ؟/؟-عسلم گلم این چه حرفیه . آخخخخخخ خیلی خوشم میاد -مامان اگه خیلی کوفتگی داره بگو بیشتر بمالمش .-خسته میشی -نه مامان لذت می برم .-منم دارم حال می کنم . یه حس عجیبی دارم -قربون حس عجیبت برم مامان منم دارم حس عجیبو تو تمام تنت حس می کنم .-دخترم تو خودت این حس عجیبو نداری ؟/؟-چرا مامان منم حس می کنم همون حس تو رو دارم . مامان عارفه دستشو گذاشت رو سینه بی سوتین آبجی عسل و بعدشم پیشونیشو چک کرد و گفت خیلی داغ شدی عسل تو خودت از درون گرم بودی حالا بیرونتم گرم شده . توصیه کرد که شورتشو در بیاره تا آتیش و التهابش بریزه بیرون . خودش شورت دخترشو کشید پایین و از پاش در آورد . مامان و خواهرم دو تایی رو تخت روبرو هم نشسته بودند . لخت لخت و با بر جستگیهای هوسشون . من فقط به چوبهای نگه دار سقف چسبیده بودم و حرکت نمی کردم و حتی به زور نفس می کشیدم که سوتی ندم . نمیدونم مامان و عسل اول کدومشون استارت کارو زدند . فقط همینو دیدم که رفتن تو هم . کون مامان گنده تر بود و سینه هاش هم همین طور . عسل دستشو گذاشته بود رو کوس مامان و باهاش ور می رفت -جااااااااان یه نعمتیه که امشب در کنارمی اوووووففففففف دخترم قربون دستت . مثل یه کیر داره به کوسسسسسسم حال میده -وایییییی مامان تو چطوری بدون کیر داری زندگی می کنی ؟/؟من دو هفته هست کیر نخوردم دارم می میرم . انگار یه چیزی گم کرده دارم .-حالا این قدر حرص نخور اصلشو پیدا نکنیم مشابهش که هست -مامان اول باید تو میزون شی . بمیرم برات . خیلی وقته کیر نخوردی -بازم تو دخترم که فکر مامانتی . هر وقت باشه باید تو رو داشته باشم . مامان قمبل کرد و دو تا زانوشو گذاشت رو تخت تا عسل بهش حال بده .-واییییی مامان چقدر خیس کردی . این آتیش تو رو کیر عمو هم نمی تونه بخوابونه .-عزیزم حالا من تو رو میخوام دستای تو رو میخوام . تو می تونی آتیش منو بخوابونی . آرومم کن دخترم . منو بکن . ارضام کن . منو ببخش . مادرتو ببخش که این قدر پیش تو دریده و بی حیا شده -چی داری میگی مامان ؟/؟من خودم بیشتر از تو دارم می سوزم . اگه بدونی چقدر هوس دارم . عسل کف دستشو صاف کرد و از پهلو فرو کرد تو کوس مامان عارفه . نمایش داشت به جاهای فوق العاده هیجان انگیزش می رسید . عسل دستشو مث یه کیر میذاشت تو کوس مامان و در میاورد . دستی که از کیر هم خیلی کلفت تر بود . حیف که خیلی واضح نمی دیدم و شعاع دید من زیاد نبود . مدام از این سوراخ به اون سوراخ می کردم تا بیام به سوراخ جدید عادت کنم می دیدم که حالت عوض شده . یه صحنه هوس انگیز و شاعرانه دیگه این که مادر و خواهرم همدیگه رو بغل زدند و در حال بوسیدن هم دستاشون رو رو کون دیگری گذاشته بودن . یه قرینه قشنگی درست کرده بودن . صورتشون به هم چسبیده بود و نمی تونستم خوب ببینم . مامان رفت و دو تا موز با خودش آورد و یکی رو داد دست عسل . این موز خودشو به کوس اون فرو می کرد و اونم به کوس این . صداهاشون با هم قاطی شده بود و من فقط متوجه می شدم که هرکدومشون از اون یکی کمک میخوان . موزارو می دیدم که می رفت تو کوس و میومد بیرون هر چند خود کوس و حفره اش دقیق معلوم نبود ولی خیسی کوس عسل از دور برق میزد . هر دوتاشون سست و بیحال شده بودند . خیلی سخته آدم در ان واحد هم بگاد و هم گاییده بشه . معلوم نیست رو کدوم لذت باید تمر کز کنه . دو تا کیفو با هم داشتن خیلی سخته . موزو انداختند و به جاش با دستاشون کوس همو انگولک می کردن .-مامان مامان منو ببوس و سینه هامو بخور -من فدای عسل کوچولوم دختر یکی یدونه ام میشم . خودم سینه هاتو می خورم . کون لق تمام مردای دنیا که ما زنا منت اونا رو نکشیم . مامان لباشو گذاشت رو سینه عسل و حالا اون داشت مث یه نوزاد از سینه دخترش مثلا شیر می خورد . آبجی دستاشو دو ر گردن مامان حلقه زده بود . لحظاتی بعد یه باغ وحش حسابی تو قفس اتاق خواب به راه انداخته بودند جیغ پشت سر جیغ . اونم چه جیغایی !نزدیک بود جیغ منم در بیارن که بگن بسه این قدر جیغ نزنین آبرومونو بر دین . خب دیگه از هوس زیادی بود و کاریش نمی شد کرد . اگه از کیر کلفت و تشنه من خبر داشتند شاید هم به خودشون رحم می کردند هم به من . پس از چند لحظه سکوت ,فریاد کشیدن دو باره شروع شده بود . این بار انگشتاشونو فرو می کردن تو کوس هم . مامان دیگه چشاش باز نمی شد . عسل هم با چشایی نیمه باز مامانو می پائید . هم دوست داشت خودش کام بگیره و هم یه حالی به مادر داده باشه . حرکت بعدی این بود که مامان دوباره قمبل کرد و عسل هم از پشت چاک کون عارفه جونو باز ش کرد . به خودم اون بالا پشت بوم یه حرکتی داده و مسیر چش چرونی رو عوض کردنم تا راحت بتونم از تماشای این صحنه های باحال فیض ببرم . خواهر جونم قاچای کون مامانو به دو طرف باز می کرد و زبونشو می کشید رو کوسش و بعدش هم رو سوراخ کونش . یه جوری لیس می زد و میک میزد که فکر می کردم داره حلوا میخوره . آخه عسل جونم خیلی از حلوا خوشش میومد .-عسلی من . شیرین دختر من .من از صبح تا حالا حموم نکردم حتما لاپام بو میده -مامان واسم از عسل یعنی از خودمم شیرین تره .-قربون زبونت برم بگیرش طرف من درش بیار ببینم .عسل زبونشو کشید رو لب مامانش و عارفه جونم زبونشو در آورد و زبون به زبون شروع کردند به عشقبازی . چند لحظه بعد مامانی زبون کوس و کون لیسیده عسلو گرفت وسط دو تا لبشو با هوس میکشون می زد . خواهر جونم خیلی حالی به حالی شده بود -اوووووففففف مامان مادر جون تو اینارو از کجا یاد گرفتی که این قدر می تونی سر شوق و ذوقم بیاری -بابات که زنده بود مخفیگاه فیلماشو پیدا کرده بودم و گاهی که خونه نبود دیدکی می زدم . حالا عارفه جون داشت کوس و کون عسلو لیس می زد -اوخخخخخ مامان مامان این جوری که می کنی من هوس کیر می کنم . یه چیزی باید فرو بره توی کوسم . کاش امروز که رفته بودم آرایشگاه از شیما جون خرید می کردم . نمی دونی مامان چه کیر مصنوعی های باحالی داره . ساده ویبره دوسره و آخرین مدلای روزشو داره . اصلا فکرشو نمی کردم . همین فردا میرم هر چی داره جمع می کنم میارم . دیگه لازم نیست منت مردارو بکشیم -دخترا منم گاهی این طور فکر می کنم ولی خودتم خوب میدونی هر چی این کیرا حال بدن بازم کیر گوشتی و زنده و طبیعی مرد یه چیز دیگه هست . آدم از تماس گوشت با گوشت لذت می بره هم میدونه یکی هست که از تنش داره لذت می بره . حس می کنه واسه خودش یه کسیه .. عسل به دور و بر خودش یه نگاهی انداخت و مثل این که گنجی کشف کرده باشه از خوشحالی فریادی کشید و گفت جااااااااان پیدا کردم . یه شمع سفت و کلفت و درازو از تو جا شمعی بالا سرش در آورد و داد دست مامان -آههههههه جای کیر فرو کن تو کوسسسسسم مامان من کیر میخوام -کوس و رحمت آلوده نشه من نمیتونم ببینم دختر یکی یه دونه مامان مریض شه -نه نه  مامان این از سنگ هم سفت تره -کوستم از کوره آجر پزی هم داغتره -مامان بذارش توکوس من جیغم داره میره آسمونا -اگه بره تو که بیشتر جیغت در میاد . با این حال شمعو از عسل گرفت و از ته فرو کرد تو کوسش .-وای وای وای وای مامان جان آخخخخخخخ -عسل من می ترسم رو شمع لکه های چرب و سفیدی نشسته . موم داره آب میشه -مامان این کوس منه که داره آب میشه هوس منه که داره آب میشه . دخترته که مثل شمع قطره قطره می ریزه . مامان تند تر تند تر بزن . آخ که چقدر سنگینم امشب چه طوری بخوابم نه نه نه من این جوری به اوج می رسم ولی اون تلنگری که لازمه رو کوسم وارد نمیشه من دارم می سوزم -الهی مادر واست بسوزه -خدا نکنه عسلی مامان پیش مرگت شه . بیا من این شمعو بکنم تو کوست ببین چه حالی میده . عسل با دستای پرتوانش شمعو فرو کرد تو کوس مامان چشمتون روز بد نبینه -عسسسسسسسل کوسسسسسسسم واییییییی واییییییی نجات سوخخخخختتتتم کیییییییررررر من کییییییییییرررررررررررمی خوام عسل جان نمی دونم همون هنوز راضیه صیغه ام کنه یا نه ؟/؟بدرک بهش می گم هر موقع که عرشیا رفته دانشگاه بیاد سراغم . نمی دونم چیکار کنم . خجالتم میاد می ترسم . من کیر می خوام . این جوری ما میریم تو خماری . نه صیغه نه . نمی دونم . اگه خواست همین جوری هم منو بکنه خوبه ؟/؟وایییییی عسل من کییییییرررررر می خوام کییییییرررررر کوسسسسسسسم می خواد جررررررررربخوره -مامان همه اینارو ولش فردا که از شیما جون چند تا کیر خریدم اون وقت می فهمی این کیرا مخصوصا ویبره و لرزشی هاشون چقدر حال میده . خونم به جوش اومده بود  .غیرتی و حسود شده بودم . نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که مامان داره از کیر عمو جان میگه . تازه از صیغه رسیده بود به حرام کوس دادن . به عسل هم حسادت می کردم که اونم داره مامانو راضی می کنه  و من از او کمترم . نه نه من باید نشون می دادم که پسر خلف مادرم هستم وازم خیلی کارا بر میاد . اون لحظه کاری از دستم بر نمیومد سقفو که نمی تونستم بشکافم بپرم پایین . تماشای لز کاری این دو هم بیش از این فایده ای نداشت . خیلی آروم و مث یه مار خودمو رسوندم به خروجی و از اونجا هم از نردبون اومدم پایین و رو تختم دراز کشیدم . قفل در اتاقو باز کردم و یه خورده به سر و صورتم آب پاشیدم و صورتمو با چند تا سیلی و چنگ و چونگ سرخ و آشفته اش کردم . رفتم توی رختخواب و شروع کردم به جیغ و داد و فریاد کشیدن -نه نه من نمیذارم مامان . نه آبجی !اینا شیادن . چهار پنج دقیقه ای شد و عارفه جون و عسل سراسیمه ولی با لباس خواب اومدن اتاقم من با چشایی نیمه باز اونارومی دیدم  .راستی راستی عرق کرده بودم -پسرم عزیزم چت شده -داداش چی شده . تو قیافه شون می خوندم که بد جوری کیفشون بهم خورده و شایدم تو دلشون دارن نفرینم می کنن ولی با این حال میدونستم که خیلی منو دوست دارن -مامان یه خواب بدی دیدم -چه خوابی پسرم تعریف کن .-خجالتم میاد -من و خواهرت که غریبه نیستیم تو دلت صافه قلبت پاکه هر خوابی که ببینی قبل از اذان و بعد از اذان و با شکم پر و خالی فرقی نمی کنه رد خور نداره حقیقت و واقعیته -مامان من خواب دیدم عمو میخواد بیاد خواستگاریت . عمو مرد خوبیه ولی وقتی که باهات ازدواج کنه عوض میشه بد میشه تمام مال و اموالتو از چنگت در میاره منو هم از خونه بیرون می کنه -نه تورو خدا پسرم دیگه نگو اگه یه تار مو از سرت کم بشه مادرت می میره .-تازه یه خواب هم در مورد عسل دیدم دیدم یه جونیه که اون قدیما دنبالشو داشت . اون موقعی که عسل هنوز عروسی نکرده بود . همون موقع هم چشش دنبال مال و منال بابام بود وعسلو دوست نداشت . حالا که اون طلاق گرفته دوباره به طمع مال و ثروت داره میاد دنبالش . مامان و عسل داشتند از تعجب شاخ در می آوردند . اینو که گفتم عسل چشاش از خوشحالی برقی زد و گفت ممنونم داداش سبکم کردی قربون قلب پاک و روشنت . این چند ساله داشتم عذاب می کشیدم که چرا قلب عشق اولم شکسته شده . اومد جلو و با اون لبای روژمالیده اش لبامو بوسید . اوخ کیرم شق کرده بود و قلبم به شدت می زد . دوست داشتم دستمو از زیر لباس خواب بذارم توی تنش و سینه هاشو تو دستم بگیرم -ول کن عسل پسرمو کشتیش -مامان داداش منم هست دیگه -مامان یه خواب دیگه هم دیدم که این سومی یه جوریه نمیدونم تعبیرش چیه خداکنه چیزای بد نباشه . روی عارفه و عسل مثل گچ سفید شده بود -بگو داداش اگه چیز بدیه ما از همین حالا بریم باهاش مقابله کنیم -باشه میگم . توی خواب یه صدایی یه ندایی روح و وجودمو لرزوند و به من گفت که مادر و خواهرت دارن میفتن توی یه چاه بزرگ . گرهی رو که با دست باز میشه اونا نباید با دندون باز کنن . اونا دارن تو یه گناه بزرگ غرق میشن . دیدم شما دو تا لخت لخت دارین تو آتیش می سوزین . صدا به من گفت که مادر و خواهرت تو لذت گناه غرقند ولی غافلند از طعم و سوزش آتش . به من گفت که باید بری کمکشون . مامان مامان نمی دونی چقدر وحشتناک بود دیدم .... نه نمی تونم بگم -بگو پسرم خوابای تو همه راسته دلت صافه -آخه من تعجب می کنم اگه اون (منظورم لز بود )گناهه چرا این (گاییدن مادر و خواهر )نباید گناه باشه -واضح تر بگو من که نفهمیدم . عسل تو فهمیدی چی داره میگه ؟/؟-نه ولی یه خورده رو شاید -مامان مامان روم نمیشه . روم به دیوار . دیدم هم با تو و هم با آبجی طرف شدم خدا منو ببخشه . استغفرالله . فریاد زدم پس این گناه نیست ؟/؟صدا اومد که نه این عامل رفع گناهه . اینجا محرم یه کلیدی میشه برای گشایش کارها .-خب داداش بعد چی شد -هیچی هر سه تایی لخت لخت تو یه باغ پر از گل و گیاه و میوه های رنگارنگ قدم می زدیم و مامان راست من و عسلی هم سمت چپ من بود و هر دو رو بغل زده داشتم . در هر حال مامان و عسلو با این کوس شرات خودم روونه اتاقشون کردم و خودم رفتم بالا پشت بوم . دیدم مامان و عسل دوباره تو بغل همن ولی هیچ اقدامی نمی کنن -عسل !به نظرت باید چیکار کنیم ؟/؟-مامان تو رو نمی دونم ولی اگه داداشی این خوابو هم نمی دید یا حتی اگه خواب می دید که ما با کوس دادن به اون به جهنم هم میریم من حاضر بودم بازم کوسمو تقدیمش کنم -یعنی میگی منم این کارو بکنم ؟/؟-آره مامان این همه مدت کیر بغل دستت خوابیده بود و تو از دستش فرار می کردی . از دو روزه دنیات لذت ببر . گناه و این حرفا چیه مادر جان همش کوس شعره . من یه عمر خوبی کردم به شوهرم جوابشو دیدم .-حالا عرشیا رو چیکارش کنیم شاید اون نخواد ما رو بگاد و رسالت خودشو انجام بده و ما رو به اون باغ خوشبختی برسونه -اگه این عسله که می دونه چطور به داداشیش باغ سرسبز و نشون بده تا اونم مارو ببره تو باغ خودش .-عسل اگه اوضاع جور شد اول میذاری بیاد سراغ من . خواهرم مکثی کرد و با این که حس کردم دوست داره زودتر از مامانی خودشو تو بغلم ببینه با اکراه گفت باشه -فقط مامانی پیش عرشیا لباسای تحریک کننده کیر شق کن بپوش . نذار به هیچی دیگه فکر کنه . دیگه جاش نبود که برم بالا پشت بوم دید بزنم . حس می کردم این آخرین لحظاتیه که از این طرف دارم دید می زنم . با این که روز بعدش کلاس داشتم ولی بهونه ای آوردم و به دانشگاه نرفتم . عارفه و عسل دوتایی سکسی ترین لباساشونو پوشیده بودند . مامان که داشت کونش از پشت دامنش می ترکید . آرایشش که از روز عروسیش بیشتر شده بود . عسل هم یه لباس سبز خوشرنگ پوشیده بود که کمرش لخت بود و نیمی از سینه هاشم نشون می داد و یه طرف دامنشم چاک داشت و رون پاشو تا بالا لخت نشون می داد . رقابتی سعی داشتن تو جه منو به خودشون جلب کنن . دلم می خواست بپرم رو اونا جرشون بدم . ولی باید قدرتمو سیاستمو حفظ می کردم .-داداش دیگه خواب ندیدی ؟/؟-نه تازه اون خوابی رو که دیدم هنوز اون قسمتی رو که مر بوط به منه انجامش ندادم .-چرا از من و مامانی کمک نمی گیری ؟/؟یه نگاه به مامان و یه نگاه به عسل انداختم . مامان یه خورده شرم و حیاش بیشتر بود . سرشو انداخت پایین و لبشو گزید ولی عسل پوست کلفت به کیر ورم کرده داخل شلوارم زل زده بود و چشم ازش بر نمی گرفت . مامان رفت طرف اتاق خوابش .-داداش معطل چی هستی اگه می خوای مامانو از آتیش و سوختن نجاتش بدی برو طرفش . برو بروتا با هم به باغ سعادت برسین . منم الان میام پیش شما . رفتم طرف مامانی تا برم رو تختی که همیشه از اون بالا می دیدمش . دیدم مامان رو تخت ولو شده و نفس نفس می زنه . چشاشو بسته -مامان مامان . دستمو از زیر دامنش گذاشتم رو کونش -اوخ مامانی چقدر داغی ؟/؟تب داری -اوووووفففففف پسرم تو چیکاره ای . پس خنکم کن . کاری کن خوابت تعبیر شه میدونی که چقدر به تو و خوابت اعتقاد دارم .-آره مامان می دونم . زیپ پیرهن مامانو از بالا به طرف پایین کشیدم  . شورت و سوتینشو هم در آوردم . داشتم به آرزوم که گاییدن مامان بود می رسیدم . پشت بندش باید آبجی عسلو هم می گاییدم . یکی می خواستم دو تا نصیبم شده بود . باید هوس و توانمو تقسیم می کردم . سریع لخت شدم . اگه عسل هم میومد داخل دیگه عین خیالم نبود روم باز شده بود . منم مث اونا بی حیا شده بودم . اول رفتم رو کون دمر شده مامان . همونجایی که بارها و بارها حسرت بغل کردن و بوسیدن و بوییدن و گاییدنشو کشیده بودم -مامان راضی هستی . اجازه دارم ؟/؟-عرشیاعزیزم دارم می میرم می سوزم عرشیاجان . زودباش نجاتم بده . عرشیا منو به عرش برسون به عرش -جوووووووون ماااااامااااان الان طوری با کیرم بلندت می کنم و به عرش می رسونمت که دوست داشته باشی همون بالا بالاها بمونی . دوستت دارم مامان . کیرمو هیچوقت در این قد و قواره ها ندیده بودم . به همون اندازه که از تماشای کوس و کون مامان و هیکلش لذت می بردم از دیدن کیر خودم کیف می کردم . دستمو گذاشتم وسط بدن مامان اونو یه خورده بالا آوردم . طوری که یه هشت کوه مانند درست شد که کون مامانی رو میشد جای قله اون کوه فرض کرد . منم از پایین کیرمو گذاشتم تو کوس مامان . تا ته فرو کردمش تو . مثل یه جک که بدنه ماشینو می بره بالا مامان هم یه تکونی خورد و رفت بالا-آخخخخخخخخ اخخخخخخخخخ عرشیا اوج گرفتم جااااااااااان همین الان حس می کنم که تمام دردام رفت کنار -مامان اگه خنک شدی بکشم بیرون تاعسل داغو که داره مارو نگاه می کنه و منتظره خنکش کنم -اووووووفففففف چی میگی !تو که تازه شروع کردی اگه بکشیش بیرون دوباره فوری داغ می کنم .-شوخی کردم مامان . من می میرم واسه کونت . جووووون فدایی کوستم . تو همه چیز منی . عاشقتم . عاشق کوستم . ضربه های دیونه کننده کیر من به کوس مامان چهل ساله که ده سال جوونتر نشون می داد اونو مست مستش کرده بود .  مامان با دو تا دستاش محکم به تخت می کوفت نمی تونست جلو خودشو داشته باشه . خیلی دلم می خواست کوسشو بخورم اونم کیرمو بخوره . سینه هاشو بذارم تو دهنم میکش بزنم . ولی باید فکر پشت سریم یعنی آبجی عسلمو هم می کردم که داره اون پشت با کوسش ور میره و منتظره . دو تا پاهای مامانو گرفتم و یه خورده اونو رو هوا نگهش داشتم . مامان واسه این که خودشو نگه داشته باشه کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو تخت و منم با شدت می کردم تو کوس خیس خیسش و می کشیدم بیرون . مامان داشت گاییده می شد و جیغ و داد آبجی بیشتر بود . دلم واسه عسل می سوخت . راستش خودمم هوسشو کرده بودم . آب کیر منم می خواست بریزه ولی مامانی ارگاسم بشو نبود . مجبور بودم طاقبازش کنم . لنگاشو به دو طرف باز کردم .-مامان کیرو می بینی ؟/؟حال می کنی ؟/؟تازه تازه هم هست مخصوص تو و آبجی عسل -داداش از عسل هم شیرین تره -راست میگی تا چند دقیقه دیگه میدم تا بخوریش -فکر کنم مامان از این طرف که بیرون اومدن کیر منو می دید بیشتر حال می کرد -عرشیا جان بزززززن عرشیا منو همون بالا بالا ها نگه داشته باش -مامان چان تو که همیشه رو دل و حالا هم رو کیر من جا داری . هر وقت احساس ضعف و کمبود کردی کیر من هست . نمیخواد محتاج غریبه ها بشی . سینه های مامانو تو دستام گرفتم و اونو به شدت می گاییدم . حرکاتش غیر عادی شده بود . منم گازو زیاد کردم . عسل هم رفت رو لب مامان و با زبونش زبون مامانو می لیسید -داداش من این حالتارو می فهمم یه خورده محکم تر بزن بیشتر باهاش ور برو تا دو دقیقه دیگه ار گاسم میشه . کار به دو دقیقه هم نکشید -وایییییی عرشیا خوشبخت شدم . عرشیا من شدم پادشا ملکه اوووووففففف آبم داره می  ریزه کیییییییرررررتو می خواد کوسسسسسسسم کیییییییررررررررتو میخواد ولم نکن ولم نکن نکن ولم نکن منو بکن . با این که مامان کمرشو سبک کرده بود ولی من به گاییدن سریع و شدید خود ادامه می دادم -مامان بگیر که اومد جااااااااان کمرم . چقدر آب داشتم !محصول این همه هوس و چشم چرونیهای پشت بوم رو خالیش کردم تو کوس مامان . هر چند اون بالا خیلی جلق زده بودم ولی ریختن توی کوس مامان یه صفای دیگه ای داشت . کیرمو کشیدم بیرون کوس و کمر مامانو دادم بالا که آب کیرم دیر تر برگشت کنه . لب و دهنمو گذاشتم رو کوس مامان با میک زدن اونو به جاهای سر سبز تر رسوندم و کشوندم . با دستاش سرمو به عقب پس می زد .-عرشیا دیگه دارم از حال میرم . قلبم آخ قلبم . این جور سکس تا حالا نداشتم .-داداش پس من چی . مامان که راضی شده .-الان خدمت تو هم می رسم . فقط یه شورت نازک پاش بود . مامان بیحال رو تخت افتاده بود . ترجیح دادم که عسلو همون کفه اتاق بکنم و کاری به کار مامان نداشته باشم . بذارم تو حال خودش باشه . شورتشو بوکشیدم . اووووففففف بوی عطر هوسو می داد . بوی کوسو . دوباره اشتهام باز شده بود . با دندونام شورتشو کشیدم پایین . اندام عسل سفید تر و قلمی تر از مامان بود . پوست ما دو تا و هیکلمون بیشتر به بابا رفته بود . قالب کوسش هم کوچیک تر بود . کوسشو همون ایستاده گذاشتم تو دهنم -داداش داداشششششش جوووووووون اگه منو به جهنمم ببری بازم کیرتو میخوام . با کیرت منو به همه جا برسون . با کیرت بهم حال بده داداش . پاهاشو باز کرد تا دهنم راحت تر به وسط و چاک کوسش برسه . کیرمو با دستاش به طرف کوسش فشار می داد . یه نگام به مامان بود که یه وقتی نگه که بین اون و عسل تبعیض قائل شدم . کوسش خیلی خوشمزه بود . عسل کیر منو تو دستش گرفت و گذاشت تو دهنش . عجب ساک مخصوصی می زد . جنده رو اگه یه میلیون می دادی نمی تونست این طوری ساک بزنه . اینجارو چشای مامان باز شده بود و دید . دلش طاقت نیاورد و گفت عرشی جون یادت باشه دفعه دیگه واست ساک بزنم -چشم مامان نوش جونت . هر چقدر میخوای بخورش .-داداش خسته شدی می دونم گاییدن مامان کمرتو درد آورده .  بذار من بیام روت . گذاشتم بیاد رومن . کناره تختو نگه داشته بود و سوار من خودشو هماهنگ با کیرم به گاییدن داده بود . گاییدن کوس عسل به من نشون می داد که فرق بین یه کوس تازه و یه کوس قدیمی تر چیه . هر چند با کوس مامانی هم خیلی حال کرده بودم . سینه های آبجی رو گرفته بودم تو دستام و با نوکشون بازی می کردم -داداش داداش کوسسسسسسسم میخاره . میگه به این زودیها خارششششششش گرفته نمیشه . آنقدر باید به کیرت بمالمش که خوب خوب شه -هر قدر که میخوای بمالش . هر قدر که دوست داری تا اونجایی که هوست بهت میگه . کیرمو زخمیش کن .  مال خودت -دوستت دارم داداشی . این کیر هم مال مامانی و هم مال منه . فقط باید مال ما دو تا باشه . مال  من و مامانی . دستمو از پشت اونم به زحمت رسوندم به سوراخ کون عسل و باهاش ور می رفتم . یه دستم رو سینه اش بود . عسل لبامو به لباش چسبوند . از هر جای تن و بدن هم استفاده می کردیم تا به اوج لذت برسیم . می خواستیم از کل پتانسیل موجود استفاده کنیم . دو تا از صندلیهای مبلو دو طرف دیوار در یه عرض و فاصله کمتر از دو متر و چسبیده به دو تا دیوار طوری ردیف کردیم که هرکدوم از ما به یکی از مبلها تکیه داده و پاهامونو به دو طرف باز کرده و کوس و کیر و به طرف هم بکشونیم . جلو که می رفتیم کیر بیشتر می رفت تو کوس و خودمونو با حرکتای رفت و بر گشتی به اوج هوس می رسوندیم -عرشیا عرشیا عزیزم تو چقدر باحالی . اینارو چه جوری بلد شدی . داداش من دارم می سوزم کمرم -عسل !کیرم -عرشی !ارضام کن . دارم تو تب هوس می سوزم . به دادم برس عزیزم -عسل عسل جان اینا همش دست گرمیه . کیر و کوس گشاییه . هنوز اول راهه . خیلی باهم کار داریم . خیلی .  اونو به حالت نیم سگی و زانو زده درش آوردم تا کون قمبل شده اش اسیر کیر و چشمام باشه . کون ناز و لطیف و سرخ و سفید با اندازه ای متوسط داشت . سوراخ کوسشو که دیدم اون وسط داره بهم چشمک می زنه امونش ندادم . کیره رو یکضرب گذاشتمش تو کوس آبجی عسل . طوری با حرص و هوس این کارو انجام دادم که عسل یه لحظه پرت شد طرف جلو و سرش افتاد رو شکم مامان که دوباره برگشت عقب -آهههههه آه آه آه بزن بکوب بگا منو کوسسسسسم تنم همه جام مال داداشی خوشگلمه -عسل عسل خوشگلم خواهر شیرینم . شیرین تر از تو من کجا پیدا کنم . مامان صداش در اومد -عرشیا اگه مامان عسل نبود عسل شیرین از کجا در میومد .-اوه مامانی تو که جای خود داری . از قدیم گفتن هر گلی یه بویی داره ولی من حالا میگم هر گلی یه شیرینی و شهدی داره . موهای عسلو دسته کرده و گردنشو زیر گلوشو از بغلا غرق بوسه کردم و کوس کوچولو و قشنگشو هم که داشتم با کیرم می گاییدم .-جووووووون داداششششش همین طور منو بکن . نوازشم کن داره میاد . واییییی ریختم . عرشیا سریع آبتو بریز میخوام آب کوس من با آب کیر تو در اوج هوس و خوشی با هم قاطی شن . دوتا آب با هم مخلوط شن . بریز تو کوسم . بریز .-جاااااااااان عسل عسل من . خواهر خوشگله و ناز من . اومد آب کیرم اومد -عسل منو ریختی تو کوسم -آره عسل من شکر من . گل من خواهر ناناز و دوست داشتنی من . مامان که تازه داشت به هوش میومد از جاش بلند شد . یه طرف آبجی عسلو یه طرف مامان عارفه رو تو بغلم داشتم .-یادتون باشه که کون نکردما .-داداش !من در مقابلت صاحب کون نیستم -عرشیا هر وقت دوست داشتی می تونی کون مامان عارفه اتو جرررررش بدی . من و مادر و خواهرم سه تایی از جامون پا شدیم و رفتیم طرف آشپز خونه تا یه چیزی بخوریم . هر سه مون لخت بودیم . مامان سمت راست و عسل سمت چپ من بود . یه دستمو انداخته بودم دور کمر مامان و یه دست دیگه هم دور کمر عسل و می رفتیم . عسل و مامان از پشت نگاههای معنی داری به هم می انداختند -چی شده خانوما ؟/؟!-هیچی پسرم یاد اون خوابت افتادم که ما سه تایی داریم تو یه باغ پر گل و گیاه قدم می زنیم . آتیش که ازمون دور شده . این خونه که واسمون مثل بهشت می مونه . پس حتما خوابمون تعبیر شده .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

سدهای شکسته 7

بعضی حرکاتش نشون می داد که سوراخ کونش خیلی درد داره . نباید زیاد بهش فشار می آوردم . شهین جونم ساک زدنو شروع کرد . کیر 18 سانتی منو به پنج شش منطقه تقسیم کرده بود هر قسمتو جدا و با یه طرز خاص لیس می زد که من از لذت زیاد به رون پاهای خود چنگ مینداختم بعد از این که به همه مناطق کیر سر کشی می کرد در حرکت بعدی ته آلت تا سرشویکسره لیس می زد بعدشم میذاشت تو دهنش و با سرعت عقب و جلو می کرد منم که دیگه بی پروا شده بودم در یکی از این سرعتهای زیاددهن مامانو پر کرده و اونم با لذت همه رو به معده اش فرستاد . نیمساعتی می شد که قرص کونشو ندیده بودم .-مامان فدات شم . مقعدت درد می کنه ؟/؟قمبل کن زانوهاتو بذار زمین . بهش میگن یه حالت سگی یا نیم سگی . البته قصد توهین ندارم اسم حالت اینه .-شهرام جون هر چی می خوای بگو فکر نکن فقط مادرتم من سگتم . معشوقه اتم کنیزتم سرم جلوی کیر تو خمه فقط منو بکن تا دردمو فراموش کنم .. مامان همونجوری که می خواستم عمل کرد و اوخ جون که از تماشای کونش سیر نمی شدم . قرص ضد حاملگی هم می خورد و نگران نبود .وقتی که خوب اون اندام گوشتالودو تماشاش کردم بدون این که درز وسط کون مامانو به دو طرف باز کنم کیرمو از همون پشت مالیدم به کوسش و از بس خیس بود راحت رفت تو . چشام بیشتر به کون خوشگلش زوم کرده بود . کیرمو تا ته می فرستادم داخل کوسش و تا اول کله می آوردمش بیرون . از تماشای کیر حریص و کوس هوسی مامان لذت می بردم باید هر طوری شده زودتر درمانش می کردم تا بتونم کونشم بکنم -شهرام قشنگم فکر نمی کردم تا این حد به من لذت بدی . شاید تو کار امروز یه حکمتی بوده که من و تو باهم باشیم و از هم لذت ببریم . پدرت هیچوقت نتونسته اونجوری که من میخوام راضیم کنه . هیچوقت نتونسته آتیش هوس منو بخوابونه . تو یک شبه بیشتر از بیست سال اون به من لذت دادی . تازه می فهمم کوس دادن چه لذتی داره . دیگه ولت نمی کنم . تو مال منی شهرام جون . معشوقه منی دوست پسر منی . بزن بزززززن . با کیییییییرررررررت منو بزن وکوسسسسسس منو جرررررررربده . اونو تو پاره اش کن . من مال توام -شهین جون دیگه نمیذارم سختی بکشی کمرت سنگین شده مامان خوشگل و نازم . کیر من کمر بسته در خدمت توهه -پسرم منم مال توام . همان طوری که روحم مال تو بود جسمم به تو تعلق داره . بکن تند تر بکن . بازم دارم خالی می کنم . خدارو شکر که جمعه هست و خواهرت برای رفتن به مدرسه بیدار نمیشه . نمی تونم ازت از این رختخواب و تن لختت دل بکنم . هر چی کیرتو به من میدی هر چی بیشتر میخورمش اشتهام بیشتر میشه  . آخخخخخخ آخخخخخخخخ اوووووووووففففففف . حس می کنم سبک شدم جااااااااان کمرم تنم سست سسته . به اوج لذت رسیدم . عزیزم من آب می خوام قربون کمرت خیلی ضعیفت کردم . دوقطره هم شده خالی کن -مامان شهین جون . این تن سکسی تو رو ببینم و فقط دو قطره ؟/؟تمام تنم الان آب کیر شده و میخواد بریزه توی کوسسسسست . کیره مثل یک تفنگ آب پاش کوس مامان شهینو نشونه رفته بود به سرعت آبشو خالی کرد و خیلی هم خالی کرد منو مامان پس از ساعتها عشقبازی به نوبت سرمونو روسینه اون یکی قرار داده و مثل عاشق و معشوقهای واقعی راز و نیاز می کردیم -مامان خیلی خجالت کشیدم و کسرم شد که امروز نتونستم ازت دفاع کنم -پسرم اصلا خجالت نداشت . تو به خاطر من جونتو به خطر انداختی تلاشتو کردی . نمیدونی همین برای یه مادر چقدر ارزش داره . دوستت دارم حاضر بودم بمیرم و یه تار مو از سر پسر فداکار و دوست داشتنی ام کم نشه . شهرام نمی دونی زندگی برام چقدر لذت بخش شده . من و تو نسبت به هم چند جور عشق داریم . مادر و فرزندی . عشق عاشق و معشوقه .. عشقی هوس انگیزانه . این خوشبختی رو با هیچی توی این دنیا عوض نمی کنم . این دفعه اگه پدرت بخواد واسه یه سمینار طولانی بره خارج باهاش مخالفتی نمی کنم . اگه بابات نباشه و شهناز هم بخواد بهش اجازه میدم که شبا حتی خونه دوستش مهشید بمونه چون دختر خوبیه و من هم خونواده اشو می شناسم .-ای مامان کلک !بگو جوش خودمونو می خوری -حالا این قدر نکته سنج نباش دیگه . وقتی من واست می میرم این یه مورد که دیگه کاری نیست .-حالا مث یه دختر خوب بخواب واست دوا بزنم .-نه خودش خوب میشه -من میخوام زودتر خوب شه این قدر درد نکشی -ناقلا هر وقت خوب شه دربست مال خودته -مامان -جان مامان -دارم واسش می میرم -چرا همین الان نمیذاری توش -شوخی نکن راضی نیستم درد بکشی -من تحملم زیاده یک پیشنهاد هم دارم . تو یک بار می کنی . اگه دردم خیلی اوج گرفت تا موقعی که خوب نشدم نکن فقط این راهی که من بهت پیشنهاد میدم باید بری چند تا از این پماد ها بخری چون هر دفعه باید خیلی حرومش کنی -منظورت چیه مامان -چه اشکالی داره با لوله کیرت واسم خمیر بمالی . وقتی رفت داخل زیاد عقب جلوش نکن همونجا نگهش داشته باش تا دواهم اثرشو بکنه -آگه آبم خواست بریزه چی -هیچ اشکالی نداره بذار بریزه تازه میگن آب کیر خیلی هم ویتامین داره برای پوست خیلی مفیده . گرونترین کرمهای تقویت پوست دنیارو از منی می گیرن شاید منم این جوری زودتر زخمم خوب شه.  با هیجان تمام سطح کیرمو و بیشتر از همه سرشو با آنتی همو رو ئید مالیده و خیلی هم مالیدم تا حسابی داخل کون مامانو ضد عفونی کرده و تسکین بدم وقتی که دو سه سانتیمتر رفت توی مقعد مامان جیغش داشت می رفت آسمون . از ترس بیدار شدن شهناز فوری جلو دهنشو گرفتم -مامان بیرون بکشم ؟/؟-خیلی بد جوریه ؟/؟-درد زیاد دارم نه بیرون نکش . کیف هم داره تا یه جایی بفرست تو دیگه تکونش نده نصف کیرو فرستادم تو کونش و دیگه پیشروی نکردم . جایز نبود که فشار بیشتری بهش بیارم . یه خورده هم با لبه های کوس و داخل چوچوله هاش بازی می کردم تا کمتر دردو احساس کنه -امکان نداره من این کیرو از دست بدم صبر کن حالم خوب شه دیگه به این شهناز گیر نمیدم هر جا دوست داره بره بره . چند سال بزرگترهم نیست شوهرش بدم راحت شم سعی می کنم کمتر برم مغازه و بیشتر باهات باشم -مامان این قدر جوش نزن اگه یه وقتی موقعیت جور نبود دو تا آپارتمان خالی که این زیر داریم . یکی دو تا وسیله میذاریم توش که بشه راحت دراز کشید وکاری صورت داد . مثلا من که می خوام درس بخونم بعضی وقتا به بهونه آرامش داشتن و از این حرفا میرم پایین و تو هم بهونه خرید و مغازه ای می کنی و میای پیشم -قربون پسر باهوشم برم چرا من عقلم نرسید عشق و هوس تو پاک منو گیج کرده . نمیدونی با این نقشه ات چقدر خوب روز منو ساختی . دیگه هر وقت بخوام می تونم بهت کوس بدم توی بغلت بخوابم و بگم من کیییییررررررررمی خوام . کوسسسسسسم کییییییییررررررمیخواد کوووونننننم کیییییررررتو رو می خواد . فکر می کونم یه خورده کونم آروم گرفته باشه . می تونی چند سانت این ور و اون ور کنی -دردت میاد ها -عیبی نداره -فقط با دو سه سانت حرکت و مانور کیرم میدونم دردش گرفته بود و حرف نمی زد . کیر من و سوراخ مامان بدجوری بهم چسبیده بودن . بعد از چند بار بالا کشیدن منی یکی از این دفعات دیگه جلوشو نگرفته و گذاشتم خالی بشه . آنتی همو روئید با آب منی من قاطی شده و مرهمی بر زخم مامان شهین شده بود -دیگه فکر نمی کنم که سنم داره میره بالا. حالا فکر می کنم که دارم جوون میشم -قربون حست برم مامان که داری  بهم روحیه میدی . خیلی دوستت دارم . امیدوارم می کنی ازت ممنونم که این حسو در من به وجود آوردی که شاید تونسته باشم یه کمی از زحماتی رو که برای بزرگ کردن من کشیدی جبران کرده باشم -شهرام جون اگه میخوای همیشه ازت راضی باشم همیشه راضیم کن -دوستت دارم مامان فدایی تو و همه جاتم . کوس فقط کوس مامان . کون فقط کون مامان . سکس فقط سکس بامامان . عشق فقط عشق مامان . پس از چند دقیقه به کیر درمانی هم خاتمه داده و خودمو مرتب کردم به مامانی هم سفارش کردم که خودشو پیش شهناز شاد و بی خیال نشون نده و تا حدودی همون حالت افسردگی شب قبلشو حفظ کنه تا یه بهونه ای بشه که چند شب دیگه هم پیشش بخوابم . به خاطر این نقشه و پیشنهاد خوبم یه صد آفرین دیگه از مامانی گرفته و به عنوان جایزه و تشویقی کیرمو تو دستش گرفت و با تکنیکایی که وارد بود چند دقیقه ای برام ساک زد . و بعد درو از حالت قفل خارج کرده خیلی عادی و با حجاب کنار هم خوابیدیم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

راز نگاه 30

دوست نداشتم کیر قاسمو از خودم جدا کرده و خودم برم دنبال پماد . زری هم هنوز کوس و کونش آزاد بود .-زری جون برو روی میز توالت خمیر کون شل کنو بیار . چند لحظه بعد کاظم دور و بر مقعد منو چرب کرد و منم سر کیرشو گرفته به سوراخ کونم چسبوندم -فقط یواشتر .. آروم آروم . اصلا عجله نکن . هم بیشتر حال می کنیم هم کمتر دردم میاد . من فکر کنم حرفه ای تر از قاسم و کاظم ,خودشون بودن . چون یه وقتی به خودم اومدم که هر دو تا کیرو توی بدنم احساس می کردم بدون این که یه ذره هم درد داشته باشم .-بچه ها خیلی واردین شق کنین و این خواهر دینیتونو بگایین . کلفت ترش کنین دراز ترش کنین من حریفم .. اووووووفففف کیییییررررردو تا کییییییرررر باحال حالللللل کنین از حشری شدن زیاد زده بود به سرم معلوم نبود چی دارم میگم بکنین منو قربون جفت کیراتون .. شیشه نوشابه فرو کنین تو کونم .. چماق و باطومو تا ته فرو کنین توی کوسسسسم همه شو می گیرم . قاسم :کیر من و کاظم کار همه اینا رومی کنه -من که نمی بینم زود باشین محکم تر کاری تر .. این بار دیگه میله های سر تختو فشار می گرفتم می ترسیدم اگه به ریش قاسم چنگ بزنم کیرشو از کار بندازم .. با دستام سینه های پرموی قاسمو نوازش می کردم و گاهی هم از نوازش یه خورده اون ور تر . دیگه کاری به ریشاش نداشته شروع کردم به بوسیدن لباش . حرکت دو تا کیرو به خوبی تو تنم احساس کرده دوست داشتم که این طور حال کردنم ساعتها ادامه داشته باشه هنوز تازه اوایل شب بود . کوتا صبح ؟/؟کاظم خیلی خیلی باحال کونمو می کرد . فکر می کردم داره کوسمو می گاد . از بس کارشو نرم و روون انجام می داد . سوراخ کوس من بهتر میز بانی می کرد تا سوراخ کونم . یعنی بیشتر کیرو در خودش جا می داد . موهای سیاه کیر قاسم پر شده بود از خیسی و سفیدکهای کوس من . گویی که پشم کیر شو رنگ کرده باشه . کاظم هم که مشغول گاییدن کون کیپم بود به مرز جنون رسیده فریاد می زد قاسم آقا اگه بدونی چه کونیه چه کون با حالیه منو مجنونم کرده وایییی کونننننن ناز و تپل . دیگه کون بهتر از این چه جوری می تونه باشه ؟/؟دارم  دیوونه میشم . فرشته خانوم نمی تونم تحمل کنم . فرت و فرت آب کیرشو ریخت داخل سوراخ کون تشنه ام . کمی عصبانی شدم . مگه مرد نیستی کاظم ؟/؟یه خورده جلو خودتو داشته باش . کی به تو گفت آبتو بیاری ؟/؟-ناراحت نباش خانم این کیر به این آسونیها بخواب نیست . تازه بهترم کار می کنه . دیدم قاسمم داره از زیر به من نگاه می کنه و داره به این فکر می کنه که ای کاش اونم می تونست خالی کنه و راحت تر به گاییدنم ادامه بده . نمی دونست که من قرص می خورم . دو ست داشت رو سینه هام خالی کنه و راحت تر به کردنم ادامه بده . منم که کمرم خیلی سنگین شده بود آروم به قاسم گفتم اگه تو هم دوست داری آبتو خالی کن ولی باید بریزی داخل کوسم . من بار دار نمی شم . باید کم نیاری و تا اونجایی که من گفتم و می خوام به گاییدنم ادامه بدی تا ارگاسم شم . با این که قاسم بی نهایت خوشحال شد از این که توی کوس من خالی می کنه کمی هم ترس برش داشت از این که نکنه میخوام گردنش بیفتم و براش شر درست کنم . فکرشو خونده و از دور محجوبه رو که روی کیر سامان نشسته بود صدا کردم و ازش خواستم که قاسمو خاطر جمع کنه . هر چی بود همکار بودند و برادر و خواهر دینی بیشتر حرف همو می فهمیدن قاسم قانع شد و من هم یک تشر دیگه بهش رفتم وگفتم بار آخرت باشه که به من و حرفام شک می کنی . شماها خودتون اهل کلک و ریا و دروغ و حقه بازی هستین فکر می کنین همه مثل خودتونن . یک بار دیگه اگه این رفتارو با من داشته باشی در هر وضعیتی که باشم دیگه ول می کنم . قاسم دیگه جفت کرده بود . وواسه این که کیرش نترسه و جمع نشه ادامه ندادم و در عوض اون از پایین منو می گایید تا این که آب کیرشو سر بالایی خالی کرد داخل کوسم . حیف که بیشتر آب برگشت کرد و فقط یه مقداریش گوارای وجودم شد . بیچاره ها راست می گفتند دوباره با همان کیر شق و سفت شده داشتند به کارشون ادامه می دادند . چشامو بسته بودم و دیگه به هیچی جز لذت حاصل از گاییده شدن توسط دو تا کیر فکر نمی کردم . با هر ضربه رفت و بر گشتی کیر فکر می کردم الانه که آبم بیاد -بچه ها بیشتر حال بدین یه خورده تند تر گازو زیاد کنین .. جاااااااان چه کیییییرررررایی . قاسم :بگیرشششش فرشته جون باهاش حال کن . کاظم :بگیرش تا ته همه اش مال تو مال خودت . قربون اشتهات برم . همش مال خودته .-بزنین تند تر . دستامو دور کمر قاسم حلقه زده و محکم فشارش دادم و لبامو یه بار دیگه گذاشتم رو لباش و محکم میکش زدم . دیگه ارضا شده بود . فکر کنم آب کوس من پشم کیر قاسمو سوزونده باشه . به توافق هم خواستیم که چند دقیقه ای رو تو بغل هم استراحت کنیم . کاظم کوس می خواست و قاسم هم دیگه نوبت کون کردنش بود . این برادرا دوباره خیس نکردند . همه کاراشون حسابگرانه بود . نمی خواستن تا صبح کم بیارن . سه نفری با هم قاطی شده چشم به گروه دیگه دوختیم تا ببینیم که اونا دارن چیکار می کنن ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

زن ذلیل مرد ذلیل 1

من بچه پایین شهر بودم و اون بچه بالای شهر . من بی پول بودم و اون پولدار . من بی خونه بودم و اون خونه دار . من خوش تیپ بودم و اون معمولی . من از یه خونواده متوسط بودم و اون از یه خونواده درجه یک . تنها وجه اشتراک ما این بود که هیچکدوممون مذهبی نبودیم و شاید عاشق هم نبودیم و بی بند و بار بودیم . پدرش خیلی پولدار بود . هفت هشت مدل کار داشت . زرگری و سوپری و خرید و فروش املاک و دلار و سکه و بساز و بفروشی ... خلاصه همه فن حریف بود . دلبرم خیلی لیچار گو بود . مدام فحشای رکیک روی لبش بود . غریب و آشنا نمی کرد و البته به این صورت نبود که هر کی رو ببینه فحش بده . حرفایی رو که می زد با فحش و کلمات رکیک بیان می کرد . مثلا دسته جمعی نشسته بودیم یعنی من و خونواده اش داشتیم فوتبال می دیدیم اون با صدای بلند فریاد می زد کوس کش دیوث پاس بده . این همه یوسف زلیخا گفتم هنوز نگفتم لیلی زنه یا مرد . بله من مرد داستانم و اون لیچار گو زن داستان که بعدش شد عیال بنده . هر دو مون بیست و سه ساله بودیم و بچه اول خونواده . هردومون هم یه خواهر داشتیم که سه سال از ما کوچیکتر بود . از سربازی که بر گشتم خیلی تنبل شده بودم و حوصله کار کردن نداشتم . با این خوشگله که روبرو شدم و فهمیدم که چقدر پولداره دیگه بقیه چیزا رو ول کردم . وقتی که ازش خواهش کردم که شب خواستگاری حرفای رکیک نزنه خیلی عصبانی شد و گفت از همین الان برام تعیین تکلیف نکن بار اول و آخرت باشه . خوارشو میگام اگه هر کی بخواد تو زندگیم دخالت کنه . خودشو ننه ا شو جر میدم . این شیر زن ما اسمش بود ساغر . لاغر بیشتر بهش میومد تا ساغر . منم که اسمم یاور بود هم وزن اسم زنم . آره با هم عروسی کردیم و من زن ببخشید شوهر این عفریته شدم . تنها دلخوشی و محبتی که ساغر خانوم داشت این بود که مثل ریگ پول خرج می کرد و خیالش نبود . منم مفت می خوردم و می خوابیدم . شب و روز تو بغل هم بودیم و فیلم سکسی می دیدیم و تا می تونستیم با هم بر نامه می رفتیم . از همون روزای اول زندگی رو واسم تلخ کرده بود . با این که کون لاغر بود ولی کون گشاد بود . از اول تو سری خور شدم . جارو کشی آشپزی با من و رختشویی هم که مسئولش من بودم و بدتر از همه ظرفشویی که تا قبل از ازدواجم حتی یکی از این کارا رو هم انجام نداده بودم و اینا افتاد گردن من . کاش به همین چیزا بود . خسته و بیجان که می رفتم استراحت کنم یه چیزی حدود ساعت دو بعد از ظهر می شد . خانوم تا لنگ ظهر خواب تشریف داشتند و وقتی بیدار می شدند ناهارشونو به عنوان ناهار و صبحانه تقدیمشون می کردم تا کوفت کنه . می رفتم تا خبر مرگم یه ساعتی رو بخوابم و خستگی در کنم که خانوم هوس سکس به سرش می زد . اونم از اون سکسایی که  می خواست بگه رئیس منم . جرات نفس کشیدن در مقابل نفسهاشو نداشتم . طوری دوست داشت باهام سکس داشته باشه که کیر منو کوس و کوس خودشو کیر حساب کنه و تا حدود زیادی همونم روزای اول موفق شد یعنی واقعا ما رو همون منو کوس گیر آورده بود . فکر می کرد ما تو لوس آنجلس یا پاریس زندگی می کنیم . البته اونا غلط بکنن همچه کارایی بکنن . شاید جنده هاشون تو فیلمای سکسی ازاین کارا بکنن . جنون خود بر تر بینی داشت . تو خونه ویلایی امون یعنی همون خونه خودش یه سگ شکاری داشت که قلاده اونو گاهی مینداخت گردنم اون وقتایی که می خواست باهام سکس کنه . قلاده رو می کشید و ازم میخواست که رو زمین راه برم -ول کن بابا ساغر شاید تو توله باشی ولی من تخمم آدمه -کیرم توی کوس ننه ات گدا گشنه خوار کوسسسه برو گمشو از خونه من بیرون . هر موقع خونه واسم ردیف کردی بیا منو ببر .. دیدم اگه سگ بشم بهتره .  یه نوع جنون یا سادیسم جنی داشت که یواش یواش داشت به من سرایت می کرد . گاهی وقتا در همون حالت سگی با چوب میومد سراغم و گاهی هم با گرد گیر یا خاک گیر های مودار . مجبور بودم مث سگای پا کوتاه دنبالش راه بیفتم . فکر می کردم واسه تفریح داره از این کارا می کنه و خیلی زود از این بازی خسته میشه ولی مدام تو فیلمهای سکسی که از ماهواره پخش می شد دنبال همچه صحنه هایی بود . اگه هم تو سی چهل تا کانال می گشت و چیزی گیر نمی آورد از فلش و دی وی دی و فیلمهای ضبط شده ای که در این مورد داشت استفاده می کرد . یواش یواش منو عادت داد که نوکر و برده اش باشم و اونم رهبرم .. یه لذتی بود همراه با شکنجه که روز به روز به شکنجه اش اضافه می شد . با موهای گرد گیر می کشید رو کیرم . رگهای روی کیرمو می دیدم که متورم شدن و میخوان بزنن بیرون ولی تا موقعی که خانوم تشخیص نمی دادن این کیر نباس می رفت تو کوس . توی اوج هوس و ناله هاش دست از این بازیها بر نمی داشت و منم همراش بودم . بعضی وقتا دوست داشتم گردنشو بگیرم و خفه اش کنم ولی یه حسی منو تسلیم اون می کرد . همون احساسی که بعضی ها از اون به عنوان جادو یاد می کنن . گاهی وقتا کوسشو که بوی شاش می داد میذاشت تو دهنم .-برده من بلیسش اگه خوب لیس بزنی و تحریکش کنی میدم شاشمو بخوری وگرنه بازم شلاقه .. آخه  اول از قانون خبری نداشتم و هی پیف پیف می کردم و سرمو اونور می کردم که دیدم ارباب عصبی شده و شلاق یه متری رو که تا حالا به زمین و در و دیوار می زد با یه ضربه ملایم وارد کرد به شکمم . لک و اثرش تا مدتها رو پوست سفید شکمم باقی بود -ببین یاور تو یاور من نیستی . این ضربه رو آروم زدم تا گرم بیفتی . بهت افتخار دادم کوسمو گفتم بلیس .این نعمتو ردش می کنی ؟/؟در حالی که می سوختم گفتم ساغر جان منظوری نداشتم تا بخوام عادت کنم طول می کشه . تازه اگه خوب کوسشو می خوردم این افتخار نصیب من می شد که شاششو بخورم . در غیر این صورت باید شلاق می خوردم . با خودم فکر کردم شلاق خوردن اثرش تا مدتها باقی می مونه شاش خیلی بهتره . واسه همین مث یه سگ کوسشو لیس می زدم و اونم مث یه آدم ناله می کرد ولی همچنان وحشی بود و رام نمی شد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

زبون دراز 17

مجتبی جون حالا که کمرت سبک شده اگه می تونی همین جوری ادا مه بده . زیر پوست و روی پوست و سر تا پام داره قلقلکش میاد . با کف دستم کمر زن تپلمو نوازش می کردم و براش نغمه های عاشقونه می خوندم . دوست داشتم زودتر ار گاسم شه و قال قضیه رو بکنم . هشت دستی با تمام تنش ور می رفتم تا اثر کیرم رو کوسش بیشتر شه -عزیزم دراز بکش من بیام روت -وای یا کرام الکاتبین . یعنی من به شب دوم بعد از عروسی می رسم ؟/؟-عزیزم تو خسته میشی . کمرت درد می گیره . وزنت زیاده -غصه منو نخور این جوری اختیار عمل دستمه میدونم چیکار کنم . ای خدا الانه که افسارمو بکشه و مثل یه قاطر این ور و اون ورم کنه . پدر   پدرزن پولدار بسوزه که مارو به این جا کشوند تازه این کینگ کونگو با منت بهم دادن .. خانوم افتاد روم کونشو رو کیرم بالا و پایین می کرد تا کیرم تو کوسش حرکت کنه .بیچاره هر کاری کرد رو من نیفته نمی شد  . ریه من داشت له می شد وقتی که ازم پرسید فشار نمیاد بهت نمی تونستم حرف بزنم فقط با اشاره دست بهش می گفتم نه . هر یه دقیقه در میون نفس می کشیدم . اونم دو تا دستاشو گذاشته بود رو قفسه سینه من تا راحت تر عضلاتشو بالا و پایین کنه . دوباره داشت خوشم میومد ولی دچار نفس تنگی و افزایش گاز کربنیک شده بودم . کمر منو گرفت و بالاتر آورد و با چسبندگی بیشتری ضربات کوسشو یکی پس از دیگری بر کیرم وارد می کرد . صد رحمت به نفس تنگی استخونای سینه ام داشت خرد می شد .-آخخخخ مجتبی دوست دارم چند ساعت همین جوری حال کنم . کیف داره خوشم میاد . دلم نمیخواد زود راضی شم تموم کنم . قلقلک کیفی همین جور ادامه داره -عزیزم یه کاری کن زودتر راضی شی برات ضرر داره و کلی براش فلسفه بافی کردم . فایده ای نداشت . شوک زیاد تری باید وارد می کردم . خودمو از دستش خلاص کردم و با کله رفتم رو کوسش . با آخرین زور و توان کوسشو میک می زدم و لب و زبونمو دور کوسش گردونده و به سانتیمتر سانتیمتر از گوشت و پوست اطراف و داخل کوسش لذت می دادم تا این که دیدم سرش رفت عقب و چشاش هم هوایی رفت . قبل از اون هم یه جیغی کشیده بود و اوخ دلم اوخ دلم می کرد . وای خدای من شب اول دوباره عزب اوقلی شده بودم ؟/؟-ملوس!ملوس من حالت خوبه ؟/؟-منو بذار به حال خودم . الان توی دنیا هیشکی مث من حالش خوب نیست -حالا که اعصابت آروم شده تو همین حال خوش بخوابی خیلی بهتره . هر طوری بود بر نامه رو تمومش کردیم و تو بغل هم خوابیدیم , هر چند تا صبح صد دفعه از خواب پا شدم که نکنه نصفه شبی دوباره راه نفسمو ببنده . یک هفته تمام کار هر روز و هر شب ما این بود و بعد از یک هفته تازه واسه چند روزرفتیم ماه عسل . ملوسک خیلی پر نشاط و با روحیه شده بود . در عوض من شده بودم شیر بی یال و کوپال . طوری که دیگه خودمو مثل سر بازایی که تو خدمت نگهبانی میدن یک شب به خواب کردم . پس از بر گشت از مشهد که شهر عسلی ما بود رفتم سر کار . شده بودم مسئول فروشگاه و نمایندگی پدر زن در امر فروش قالی در حوالی ونک . یواش یواش حسودا و ترسوها کارشونو داشتن شروع می کردن . البته یه دشمن بیشتر نداشتم اونم مرجان بود . شوهرش یعنی باجناقم نصرالله خان خودش یه محل دیگه مشغول بود ولی این مرجان به دلایل و روشهای مختلف می خواست گیر بده واذیت کنه . دوست داشت به هر طریقی که شده ثابت کنه که من فقط برای پول بالا کشیدن دارم زحمت می کشم . خیلی نگران این مسئله بودم . خودشو نخود تو آش می کرد . هر روز از من دفتر و دستک و صفحات ورودی و خروجی کامپیوترو می خواست که نشونش بدم و یه بررسی اجمالی با موجودی بکنم -ببخشید شما مسئولید یا من این که نمیشه هر روز بخواهیم وقتمونو رو این کار بذاریم . از کارای اصلی می مونیم -چیه می ترسی . حتما دوست داری وقتی آمار از دستت در رفت پیگیری کنی . این جوری راحت تر میشه به حساب و کتاب رسیدگی کرد . در مهمونیهای خانوادگی هر جا که دور هم می نشستیم از فاصله طبقاتی ووضع خانوادگی ما در مقایسه با خودشون می گفت . یه روز تو راه پله خونه مون یه گردن بند طلا پیدا کردم گذاشتم تو جیبم به این خیال که مال زنمه یادم رفت بهش بدم یا چیزی بگم . چون از بس طلا و جواهر داشت من خودم چند تاشو بیشتر ندیده بودم . در یه مجلسی توی خونه مون که خانوادگی همه دور هم بودیم مرجان صحبت از گم شدن گردنبندش می کنه و من یه لحظه یادم اومد که گذاشتمش یه گوشه ای . خواستم خوشحالش کنم . وقتی که اونو براش بردم به جای تشکر یه متلکی انداخت که از صد تا فحش هم برام بدتر بود .-چیه نتونستی آبش کنی ؟/؟اشک تو چشام حلقه زده بود . دیگه نتونستم در میون جمع بمونم . ازش متنفر بودم . نمی تونستم ریختشو ببینم . ملوسک اومد دنبالم ولی من ردش کردم -بابات بهم کار داده . زن داده . خونه  ای داده که توش زندگی کنم . من نمک نشناس نیستم . بابام منو دزد بار نیاورده . واسه چی دزدی کنم ؟/؟واسه کی دزدی کنم ؟/؟برو اینارو بهشون بگو حالا خودتم برو تنهام بذار . چند تا لگد به چمنای دور و برم انداخته رفتم کنار استخر نشستم . هر چند ملوسک چند کیلویی وزن کم کرده و ناز تر شده بود و اگه به همین نسبت پیش می رفت تا سه ماه دیگه اونی می شد که من می خواستم ولی یواش یواش داشتم از این زندگی و دور و بری های خودم خسته می شدم . ملوسکو دوست داشتم . هر چند عاشقش نبودم . اون تنها دلخوشی من تو این خونه بود شاید مرجان ذاتا آدم خوبی بود ولی بچه دار نشدنش سبب شده که تا این حد عقده ای و شکاک بشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

شوخی یا جدی ؟ 4

اصلا دل نداشتم با با رو تا این حد خجالت زده ببینم -پدر !من و تو که با هم خیلی صمیمی بوده مشکلی نداشتیم . خجالت نکش راستشو بگو رفتم نزدیک ترشو خودمو بهش چسبوندم . کف دست چپمو که یه خورده سرد شده بودحلقه کرده گذاشتمش دور کیرش .کیرش گرم و پر حرارت بود بابا چشاشو بسته بود و لذت می برد . منم خیلی آروم با عشوه و ناز طوری که عابد و زاهد هفتاد ساله رو هم وسوسه می کرد بهش گفتم بیا جلوتر . فقط منو تو اینجاییم اونا رو که ناراحت نکردیم . پس چرا خودمونو خوشحال نکنیم ؟/؟-جدی میگی ؟/؟-آره بابا شوخیم کجا بود . مگه من و تو دل نداریم . راستشو بگو تو دخترتو دوست نداری بابا .؟/؟تو که باهام یکرنگ بودی . حرف دلتو بهم می زدی . حس می کردم که یه خورده داره آروم می گیره باین حال صداش می لرزید و کلماتو بریده بریده ادا می کرد .-چند ساعت پیش وقتی که گفتی اون کارو باهات بکنم -چه کاری بابا رک بگو -همین دیگه این بره تو -بابا جونم این و اون اسم داره در هر حال چه خواسته چه ناخواسته تو که عملشو انجام دادی پس اسم این چیزارو هم ببر تا این دیوار سستی که بین من و تو وجود داره بریزه .. سرشو اتداخت پایین و گفت یعنی کیره بره توی کوس . با دستام سرشو بالا داده حالا تو چشام زل بزن ... حس کرد که از دست من یکی نمی تونه در بره -وقتی بهم گفتی کیر بره توی کوس اولش فکر می کردم شوخی می کنی بعد هم که متوجه شدم جدیه گفتم باشه با همه زشتی کار یه درسی میشه واسه اون دو تا خائن نامرد که بفهمن دست بالای دست بسیار است . حتی دلشو نداشتم واسه یه لحظه هم که شده کیرم بره توی کوست . ولی وقتی که کیرمو تو کوس گرم و ناز و تازه ات احساس کردم حس کردم دارم مامان بیست سال پیشتو می کنم . کیرم از لذت داشت می ترکید . پوست تنم می لرزید . به خودم خیلی فشار آوردم تا تو متوجه حالت و نیازم نشی . فکر کردم از سر جوون شدم -مگه حالا پیری ؟/؟-جدی میگی ؟/؟می دونستم بابا به موقعش خیلی پر تحرکه . دیگه نذاشتم بابا سهیل من بیشتر از این حرف بزنه . خودمو انداختم تو بغلش . هر دوتامون وضع عجیبی داشتیم . شورت و دامن من و شورت و شلوار بابا هر دو تا به مچ پامون رسیده بود  .با این حال واسه این که بیشتر تحریکش کنم و تردیدشو از بین ببرم لبای پر از هوسمو به لبای گرمش چسبوندم . می دونستم که آخر کار ما به کجا می کشه . ولی یا باور نداشت یا به سختی می خواست باور کنه . دگمه های پیرهن بابا رو یکی یکی خودم در آوردم و از پایین هم لختش کردم . ازش خواستم که منو لخت کنه تا هم عادت کنه و هم این که برای پیشروی گرم بیفته . موتورش راه افتاده بود . دیگه از خجالت چیزی نمی فهمید . کیر شق کرده اش به زیر شکم من چسبیده بود . اون با دستای پر هوسش کمرمو با یه حرکتی بین ماساژو نوازش اسیر خودش کرده بود . کمر و سینه ها و کوس من دچار لرزش و التهاب خاصی شده بود . هر چند تنمو تسلیم پدر و تنش کرده بودم ولی دوست داشتم این تسلیم شدن هر چه زودتر جنبه رسمی تری به خودش بگیره تا خیال هر دومون راحت تر شه . یعنی این که زودتر به فینال کار برسیم و توپو زود تر از خط  د وازه بگذرونیم  این من بودم که واسه هر کاری یعنی تعویض تکنیک پیشقدم می شدم . یه 69 خوابیده و دراز کشی رو روی تخت انجام دادیم . من کیر بابا رو ساک می زدم و سهیل جونم کوس منو می لیسید . زبونمون بند اومده بود . نه واسه لیس زدن بلکه واسه حرف زدن . سست و بی حس شده بودیم . بابا یه بار جق زده بود واسه همین با لذت کیرشو تو دهن من می گردوند و تا می تونست حال می کرد . منم خیلی کیف می کردم . دوست داشتم هر چه زودتر ار ضا شم . زنا خیلی دیر تر و یا سخت تر از مردا راضی میشن . دوست داشتم با حرفای هوس انگیزم بابا رو بیشتر تهییج کنم و خودمو خالی کنم . بهش بگم که دخترش هنوز بهش نیاز داره . مثل اون وقتا که هنوز این شوهر آشغال و نامرد نصیبش نشده بود . خیلی خوشگل و باحال کوسمو می خورد . آخه عمری تجربه داشت . یه حرکتی به خودم داده و کوسمو روبروی کیرش قرار دادم -بااااااااااباااااااااا من دیگگگگگگگگگه صبرم سرررررراومده . تو این دنیا حاللللللا تو رو دارم که فققققط می تونم بهش تکیه کنم . فقط تویی که می تونی به درد و دادم برسی . کوسسسسسسم دارررررررره مث ابر بهاررررررررر گریه می کنه با کیییییییییرررررررررت اشکاشو خشکش کن . فقط تویی که خیلی دوستم داری . عاشقتم بابایی دیوونتم . کیرتو میخوام . بابا بهت احتیاج دارم . تنهام نذار . هوس داره منو می سوزونه . کوسمو به کیرش نزدیک کرده با دستم کیرو گرفته اونو با ورودی کوسم مماس کرده خودمو بیشتر می سوزوندم . لذت می بردم -اوووووووووفففففففف گلوریا به فکر بابات هستی ؟/؟تو که این جوری منو هم آتیش زدی . دلمو سوزوندی -پس اعتراف می کنی که کوس می خوای ؟/؟کوس من کوس دختر یکی یدونه اتو می خوای ؟/؟-آره ناز من عزیز دل بابا من کوسسسسسس تو رو میخوام دوس دارم کییییییییییرررررررررررم برررررررررره تو کوسسسسسسست آروم بگیره -بابایی فکر می کنی اگه کییییییییرررررررررت بره تو کوسسسسسسم آروم بگیره ؟/؟-نه نه تازه حرکت شروع میشه -دوستت دارم منو بکن . نمی خوام تا شجاعت و قدرت تو رو نبینم خودم بایه فشار مث امروز صبح کیرو بندازمش تو کوس . میخوام خودت این کارو واسم انجام بدی . نشون بده که هنوز مرد اول منی . نشون بده که همیشه می تونم بهت تکیه کنم . نشون بده که بیشتر از همایون دوستم داری . نشون بده که هم می تونی بابام باشی و هم شوهرمو هم معشوقه ام . غیرت و ناموس پرستی خاصی رو همراه با هوسی شدید تو چشای پدر می خوندم . هنوزم دوست داشت واسم بهترین باشه . یه فشاری به خودش یعنی به کیرش داد و منم خودمو برای لذتی بی نهایت آماده کردم -وایییییی بابای شجاع من بابای خوب من بالاخره کیرتو فرستادی . دوستت دارم بابای خوب و با اراده ام . منو بکن دیدی خودت با اعتماد بنفس بالات منو گاییدی ؟/؟ادامه بده دخترت هوس داره دوستت دارم بابایی . تو نشون دادی که هنوزم برام قوی ترین مرد جهانی .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

زبون دراز 16

عزیزم پاشو بلند شو چته من خون ریختم تو بیحال شدی ؟/؟صداشو می شنیدم ولی نمی تونستم جواب بدم . اومد سر وقت کیرمو گذاشت تو دهنش تا یه شوک کیری به من بده و حالمو جا بیاره .-مجتبی چت شده بود -عزیزم واست نگران شدم . وقتی حس کردم ممکنه حالت بد شه حال من بد شد -عزیزم خیلی خوبی تو . خیلی خوبه آدم یه شوهر دلسوز داشته که بتونه بهش تکیه کنه . تو هم حکم اونو واسم داری . حالا بیا منو ببوس . بیا بیا راه کوسسسسسم باز شده . یه کم می سوزه . ولی کیرتو می خواد . بیا دیگه بیا عزیزم . این قدر منتظرم نذار . تا اون لحظه آخرشم من باید حرص کیرتو داشته باشم . چقدر آتیشم می زنی . آخ که چقدر خوشگل تر و معصوم و مظلوم می شد وقتی که زار می زد و کیر میخواست . لعنت بر شیطان . رفتم سری به این سطل یعنی همون کیری به این سطل زدم و به ملوسک گفتم دیگه از این قهوه ها به خوردم نده که هر چی شاش داشته باشم تو کوست خالی می کنم . البته تا حالا آزمایش نکردم که اگه بخوام حتی در شدید ترین حالت ادراری می تونم توی کوس بشاشم یا نه ... شاید نشه ولی من تهدیدمو کرده بودم و ملوسکم گفته بود اگه بریزی که خیلی حال می کنم . یه کوس تنگ و خوشگل که از روبرو کردنش یه خورده جانفشانی می خواست . چون دو تا رونش منو عقب می زد . با این حال از روبرو به عروس خانوم بیشتر حال می داد . طاقباز دراز کشید و لنگای تپلشو به دو طرف باز کرد . کوسش خیلی خیلی ناز و کوچولو بود .-هیچکار دیگه نکن . فقط کیر کیر . نمیخوام حالا بخوریش . نمی دونم چرا یه دفعه به یاد این مرجان افتاده بودم و داشتم از هوس می افتادم . چون اصلا ازش خوشم نمیومد و تهدیدم می کرد . می گفت بالاخره یه روزی خودم حالتو جا میارم و به همه نشون میدم واسه چی با ملوسک ازدواج کردی . اون عاشقه و چشاش کوره هیچی هم حالیش نیس -عزیزم خواهرت خیلی با من بده -مجتبی این یه لحظه مهم زندگیته . الان چه وقت فکر کردن به این چیزاس تا منو داری غم نخور . با این فکرا خودتو از هوس ننداز . هر وقت به مرجان فکر می کردم انگار داشتم به دشمن خونیم فکر می کردم . به همون نسبت که از شیمی بدم میومد از اونم نفرت پیدا کرده بودم . هر چند یکی دو بار کون گنده اش هوسیم کرده بود و دوست داشتم ملوس من هیکلی مثل اون داشته باشه ولی این روزا با این حرکاتش ازش بدم اومده بود . همش منتظر یه حادثه بودم . احساس بدی داشتم . مثلا چطور می تونست منو اذیت کنه ؟/؟از این دسیسه بازیها توی فیلمها زیاد نشون میدن ولی هر چی باشه فیلمه .  زن بیچاره ام به نفس نفس افتاده و اون کوه گوشتو کشیده جلوتر و به کیرم فشار آورده تا کیرمو بفرسته توی کوسش -اووووووفففففففف بی هوس اصلا معلوم هست چته ؟/؟بیا از این اندام و سکست لذت ببر . به خودم یه حرکتی داده و کیرمو فرستادم تا نزدیکای ته . فرستادم به کوس عروسم -می سوزه ملوسک ؟/؟-نه از بس خوشم میاد و کیف می کنم هیچی حالیم نیست . عزیزم هم کیرت جا داره هم کوست . این چند سانت آخرو هم فرو کن تو کوسسسسسم بذار تمامی کیییییییرررررررررت باشه توی کوسم . بذار همه کوسم با همه کیرت حال کنه . ووی ووی ووی ووی دارم می سوزم . چه حالی میده بد جنس . چقدر بهت می گفتم که منو بکن بذار تو کوسم ولی تو گوش نمی کردی . من می دونستم که بالاخره زنت میشم . تو همش می ترسیدی -خوشگل من ! من می خواستم دوست داشتم که هر لذتی ارزش و جایگاه خودشو داشته باشه . اون وقت امشب دیگه اون شور و حال اصلی خودشو نداشت . عاشقتم . عاشقتم ملوسک -منم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم -ملوس من اگه کیرمو تا ته کوست فرو نمی کنم واسه اینه که این رونهای خوشگل و تپلت نمی ذارن اگرم از پشت هم بخوام فرو کنم تا ته کوست باید دو تا قاچای کونتو تا اونجایی که میشه به دو طرف بازش کنم این جوری پوست روی سوراخ کونتم می سوزه . پس کی میخوای لاغرشی ؟/؟-من که یه شبه نمی تونم لاغر شم . اصلا نخواستم -حالا قهر نکن ملوس من میدونی که نازتو می خرم . همسر دوست داشتنی امو می بوسیدم و به محض این که خودمو انداختم روش بازم چند سانت دیگه از کیرم اومد بیرون . در عوض سینه هام به سینه هاش چسبیده بود و لبام رو لباش قرار گرفت . دو تا دستامو از زیر کمرش رسوندم به دو طرف کونش و با باسن بر جسته اش حال می کردم -مجتبی مجتبی خوبه خوبه عزیزم همین جوری خوبه .. تمام گوشت تنم داره می لرزه . از هوسسسسس عزیزم بگو بگو که دوستم داری بگو .-تو که می دونی دوستت دارم .. دوستت دارم دیوونه وار . وای که من چقدر عاشق این سینه های تازه و آبدارتم . این دفعه من بودم که داشتم به نفس نفس می افتادم . ملوسک راست می گفت یه خورده باید ورزش می کردم این روزا خیلی هم مفت خور و تنبل شده بودم . از عیال خوشگلم خواستم که تغییر پوزیشن بده تا من با تماشای کون قمبل کرده اش کوسشو بگام .. کونشو قمبل کرد طرف من و فقط یه خورده به دو طرف بازش کردم و خیلی راحت تر از اونچه که از طرف جلو گاییدمش از این طرف گاییدمش . دستامو از روی کونش بر داشتم . کیرم بازم می تونست تا ته کوسش بره و مانور بده . تازه لذت بیشتری هم بهم می داد . دو تا قاچای کونش کیرمو اون وسط پرس کرده بود و در هر رفت و بر گشتی هم از داخل و هم از بیرون با یه اصطکاک شدیدی رو برو می شدم که کیرمو از مرز گرمی و داغی گذرونده بود و داشت آتیش می زد . دیگه اصلا به این فکرا هم نبودم که اول ملوسکو راضی کنم و بعد خودم ار ضا شم .-اوووووووففففففف عزیزم داره میاد از کیرم داره آب میاد . وایییییی چیکار کردی ملوسک از همه جاش داره آب می ریزه . همه جاش همه پوستش داغ شده . از بالا پایین از سر از همه جاش داره می ریزه . ملوس من جااااااان جاااااااااان داره میاد داره می ریزه -بریزش تو کوسسسسسم بریزش بریزش . مرد من عزیزم . این همون چیزیه که من میخوام ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

در جواب سوالات تعدادي از دوستان

درود خدمت تمامي عزيزان و دوستان خوب و فهيم كه با نظراتشون بنده و
ايراني عزيز را شرمنده كرده اند در جواب سوالات دوستان بايد عرض كنم جهت
ارسال داستانهاي خودتون به جي ميل من اقدام فرماييد تا بعد از بررسي با
نام خودتون در وب آبديت بشه موجب افتخاره بنده و ايراني است كه ما را
لايق دانسته و براي وب خودتان ارزش قائليد ضمنا در آينده نزديك تصميم
داريم تعدادي نويسنده جهت همكاري دعوت كنيم كه بعد از تست بعمل آمده
نتيايجش اعلام خواهد شد شرايط نام نويسي متعاقبا اعلام خواهد شد اما دوست
عزيز درد دل كردند و علت خيانت زوجين را خواستار شدن كه بصورت كلي عرض
ميكنم متاسفانه در اين زمونه تنها عامل به انحراف كشيده شدن زوج يا زوجين
تنها كمبود رابطه سكس است و درصد كمي هم كمبود در رابطه عاطفيست هر زمان
زوج يا حتي دوستي نصبت به طرف مقابلش كمبودي را بذاره بعنوان نمونه سكس
همراه با حرف زدن نباشه و مانند دو نفر غريبه انجام بشه و يا سكس زوجين
يا دوستي ها فقط بخاطر تخليه جنسي باشه بدون حس عاطفي و دوست داشتن و ...
حالا به هر دليلي اعم از اعتقادات خشك و بي اساس مذهبي كه كم هم نيست يا
حس خجالت طرفين يا حس خوب نشون دادن خودش به طرف مقابل كه تا بحال رابطه
با كسي نداشته و حتي در ذهنش هم سكس خيالي نداشته و ... است كه عوامل
مهمي است در به انحراف كشيده شده يكي از زوجين و يا حتي دوستي ها و عامل
بسيار مهم ديكري احساس تنوع خواهي انسانهاست كه درصورتيكه كنترل نشه توسط
خود شخص قطعا اين تنوع طلبي موجب استارت اوليه خيانت خواهد بود البته اين
موارد نياز به توضيحات زيادي دارد كه در حال حاضر مختصري به آن اشاره شد
و موارد و عوامل زيادي هم هست كه نقش در خيانت طرفيت دارد در آخر از
تمامي دوستان كه با دادان نظرات داغ و مهربونشون ما را ياري ميكنند كمال
تشكر و قدرداني را داريم با تشكر دوستدار و مخلص همتون امير تا درودي
ديكر بدرود دوستان

بازم به هم رسیدیم

من و شوهرم پس از چندماه ازدواج حس کردیم که یه خورده سکس واسه ما یکنواخت شده اون شور و حال سابقو نداریم . شاید علتش این بود که زیاد با هم عشقباز ی می کردیم و زیاد هم تو خط مقدمه چینی و این بر نامه ها نبودیم . به اصطلاح سکس ما یک سکس کلاسیک بود . اینم بگم که اسمم طنازه و از شوهرم هامون که 25 سالشه 3 سال کوچیکترم . من با این که لیسانس حسابداری دارم خانه دارم و شوهرم یه فروشگاه لوازم صوتی تصویری تو مرکز شهر داره . یکی از شبا که تو رختخواب بودیم و می خواستیم بر نامه سکسمونو انجام بدیم هامون ازم پرسید که دوست داری فیلم سکسی ببینیم -عزیزم زشته ما بریم کوس و کون غریبه ها رو ببینیم . این مث اینه که به هم خیانت کرده  باشیم -عزیزم این دلیل نمیشه که ما نسبت به هم مرتکب خیانتی شده باشیم . حالا یه خورده ببین اگه خوشت نیومد .... هم دی وی دی اونو دارم هم می تونیم پخش مستقیم از ماهواره ببینیم .-من نمی دونم هرچی میگم تو حرف خودتو می زنی . رسیور رو رو یکی از کانالای سکسی تنظیم کرد .  صحنه اولی روکه دیدم مربوط می شد به مردی که سرشو گذاشته بود لای کون یه زنه و با زبونش کوس و بیشتر سوراخ کون زنه رو می لیسید .. همین یه صحنه  کافی بود که دلم به تاپ و توپ بیفته و کوسم خیس کنه . چقدر من بی جنبه و کم ظرفیت بودم و خودم نمی دونستم . نمی دونم چرا یه لحظه خودمو گذاشتم جای اون زنه و حس کردم اون مرده داره با کوس و کون من ور میره . کیر هامون هم شق کرده بود . شورتمو پایین کشیدم و کونمو گذاشتم رو دهن هامون . اول سختش بود -بخورش عزیزم ببین اون مرده داره میخوره و بدش نمیاد . چه جورم کیف می کنه !زیاد حال نمی داد و این من بودم که باهیجان کوس و کونمو به دهنش می مالیدم . چند دقیقه بعد صحنه عوض شد و این دفعه کیر 20 سانت به بالا و قطور آقاهه رو زنه گذاشت تو دهنش . هر چند دیدن کیرش دلمو برد و آرزو می کردم که کاشکی کیر هامون هم در همین قد و قواره ها می بود ولی از این که گفت مثل اون زنه کیرشو ساک بزنم و بلیسمش چندشم می شد . ولی واسه این که اون کوس و کونمو هر چند با اکراه لیس زده بود این کارو واسش انجام دادم . صحنه هیجان انگیز تر مربوط به وقتی می شد که کیر دراز و ستبر رفت توی کوس زنه و بازم به اوج هوس رسیدم . این بار من و هامون هردومون فوق العاده حشری شده بودیم وکیر نصفه و نیمه اشو به همون حالت که اون آقاهه زنه رو می گایید فروکرد تو کوسم و بعدشم بقیه عملیات تا تونست منو به ارگاسم برسونه . خیلی لذت برده بودیم . دیگه این شده بود کار هر شب ما یا هر وقتی که می خواستیم سکس داشته باشیم . هیجان همیشه توی سکس ما وجود داشت . هر بار دوست داشتم که ببینم صحنه های سکسی امشب چیه . حدود بیست تا کانال سکس داشتیم . کارم رسیده بود به اونجا که هر وقت هامون می رفت سر کار من خودم می نشستم و این بر نامه ها رو می دیدم و از کار و زندگی می افنادم و تا بر گشتن هامون موز و خیارای خونه از دست من امون نداشتن . تا این که واسه یه کاری که مر بوط به اشکال در دریافت و تحویل یه سری اجناس صوتی تصویری فروشگاه هامون بوده شوهرم برای سه چهار روز میره جنوب . دیگه خیالم جمع شده بود که راحت می تونم فیلم ببینم ولی حواسم به این نبود که تا چند روز شوهری نیست که در نهایت بیاد و سبکم کنه . تست حاملگی منم مثبت بود و تا یه چند وقتی از شر پریود خلاص بودم . این سه چهار روزی رو باید دور از من می بود فکر می کردم به اندازه سه چهار سال داره از دست می ره  . به خونواده ام چیزی نگفتم تا شب کسی رو واسه خوابیدن نفرستند . چون خیلی دلواپسم بودن . مخصوصا مادرم . به محض این که هامون بار سفرو بست و رفت منم سرگرم تماشای فیلمای بکن بکن شدم . تازه داشتم گرم میفتادم و نصف موز رو هم فرو کرده بودم توی کوسم که دیدم در می زنن . لعنتی داداشم بود . داداش اسماعیل که یه سال ازم کوچیک تر بود و باید می رفت سربازی . پسر همسایه مون عمید رو هم با خودش آورده بود . همیشه باهم بودند و با هم دیپلم گرفته بودند . مار از پونه بدش میاد دم لونه اش سبز میشه . از این داداش هیز و چشم چرون خودم که به آبجی خودشم نظر داشت خوشم نمیومد . داستان از این قراره که من قبل از هامون با یکی دوست بودم و بهم زدم . بین ما فقط صحبت بود و تلفن و کاری هم نکردیم . هامون که اومد باهاش صمیمی تر شده و یه بار اونو آوردمش تو خونه مون . یه وقتی که هیشکی نبود ظاهرا داداشه یه گوشه ای بود و کیر هامونو وقتی تو کونم بود می بینه . شب میاد سر وقتم و ازم باج میخواد که اگه قبول نکنم به هامون میگه که من قبلا دوست پسر داشتم . داداش میخواست کون منو بگاد ومنم قبول نکردم . پسره پررو به حق چیزای نشنیده . دو تا همخون با هم سکس کنن ؟/؟زدم زیر گوش اسماعیل و فرداش هم قضیه دوست پسر قبلی ام رو واسه هامون تعریف کردم اونم خیلی منطقی همه چی رو پذیرفت و اومد خواستگاری و رو سیاهی واسه اسماعیل موند . یه جنگ سردی با من داشت . بد بخت ارث پدر طلبکار بود و فکر کرد خیلی راحت بهش کون میدم . اصلا حال نمی داد که آدم به داداشش کون بده . کثافت چه توقعاتی !شب عروسی به جای این که به من تبریک بگه گفت هنوز مادر نزاده زنی و دختری رو من نظر کنم و بخواد از زیر کیر من در ره -داداش خجالت بکش اولا من از اوناش نیستم تازه تو برادرمی -من واجب تر بودم یا هامون که اون موقع کس و کارت نبود ؟/؟-تو اصلا حالیت نیست .-خیلی حالیمه باشه به هم می رسیم .. در هر حال شانس آوردم که عمید باهاش بود وگرنه معلوم نبود چه بلایی می خواست سرم بیاره. شامو واسشون درست کرده و با عذر خواهی از آنان رفتم اتاق خواب تا به کار خودم برسم وجور هامونو بکشم . حال و روزم خراب بود . یه تلفن واسه هامون زدم ببینم چیکار می کنه .-الو عزیزم کی بر می گردی ؟/؟جات خیلی خالیه . دلم واست تنگ شده . خیلی هوس تو و کیرتو کرده .-ناز من هنوز به نصفه راه نرسیدم . منم دلم واست تنگ شده -ببینم میگن جنوب زنای با نمک و شیطون زیاد داره . مواظب خودت هستی ؟/؟-دیوونه هنوز بهم اطمینان نداری ؟/؟من خودم اگه تورو تو یه جمعی ببینم که صد تا مرد باشن و تو تنها زن مجلس باشی به تو اطمینان دارم این حرفا چیه می زنی . آروم گرفته و خودمو با هنر پیشه زن سکسی داخل فیلم همگام کرده و مشغول شدم . مثل اون آروم آروم خودمو لخت کرده و یکی یکی لباسامو در آوردم .محیطو واسه خودم شاعرانه درست کرده بودم . اون زنه یه کیر ویبره آورده بود تا توی کوسش بگردونه و من زورم میومد برم آشپز خونه واسه خودم موز بیارم . لوله خرطومی جارو برقی رو از قسمت اصلی و تنه اش جدا کرده و در حالی که رو تخت دراز کشیده بودم اونو از پایین به بالای کوسم می کشیدم . لذت و لرزش خاصی تو تن و زیر پوستم حس می کردم . دوست داشتم کیر هامون اینجا بود و داغم می کرد و به دادم می رسید . خوشحال بودم که به من گفته کوسهایی به نام کوس رقیب وجود نداره . چشام خمار شده بود . آروم ناله می کردم تا اون دو تا جوون که اون طرفن صدامو نشنون . هر چند دوتایی رفته بودن رو کامپیوتر وسط هال و معلوم نبود چیکار می کنن . واسه منم مهم نبود .-اوووووووووفففففففف یه چیزی می خوام بره تو کوسم منو بکنه مث یه کیر مث کیر هامون به داغی کیر اون سر حالم کنه . وووووووویییییی چقدر مستم چقدر هوس دارم . دارم دیوونه میشم دیگه نمی تونستم چشامو باز کنم . تو حالت خواب و بیداری خواب کیر می دیدم . حس می کردم صدای پا میاد . صدای حرکت صدای در . می دونستم دارم خواب می بینم . چشامو باز کردم به صفحه تلویزیون نگاه کردم . دیدم صدای در اتاقیه که روبروی اون زنه قرار داره در باز شد و یه مرد نیمه لخت که کیرشو تو دستاش گرفته به زنه خیره شده . زنه کیر مصنوعی رو میندازه و با دستاش با کوسش ور میره . مرده هم با کیرش باز ی می کنه و به کوس زنه خیره میشه . چه صحنه رویایی و هوس انگیزی !از این کارزنه داشت حرصم می گرفت . معلوم نبود منتظر چیه . ولی خوب یه خورده آتیش موضوع داشت زیاد می شد . جوش آورده بودم  . هوس داشت می زد به سرم . زنه با اشاره انگشت به مرده گفت که بیاد جلوتر . یارو هم اومد زنه سرشو گرفت و به کوسش چسبوند تا واسش میک بزنه . اووووووففففف کاش من جای اون زنه بودم . یه لحظه سرم رفت به طرف در اتاق خواب . انگار سراب می دیدم . عمید دوست داداشم اونجا وایستاده بود . مثل این که زده بود به سرم . بیش از اندازه رویایی شده بودم . می دونستم که خواب و خیالی بیش نیست . منم مث اون زن هوس باز با دست بهش اشاره کردم که بیاد طرفم چشامو گذاشتم رو هم تا از وررفتن با کوسم لذت ببرم اون طرف تو فیلم برنامه کوس خوری بود . حس کردم یه صدایی میاد . یه سری افتاد لای پام و یه دستی هم دستمو کشید به طرفی تا کوسم جا باز کنه و مشخص شه . حس کردم زبونی روی کوسم کشیده شد . یواش یواش داشتم به خودم می گفتم که آیا همه این تو بیداریه ؟/؟-هامون !هامون !تو بر گشتی ؟/؟ولی در میان نور نارنجی ملایم و شاعرانه چراغ خواب چهره عمید رو می دیدم که سرشوبالا آورده و داره بهم میگه تو که داری خودتو می کشی فرض کن من آقا هامونم . این زبون زبون هامونه و کیر هم کیر هامونه -نه برو من نمی خوام من به شوهرم خیانت نمی کنم ول کن ولش کن .-ببین حرف دلت حرف کوست چیه . حالا ساکت باش بذار به کار و کیرمون برسیم . داشتم عذاب وجدان می گرفتم . این چه جوری درو باز کرده بود . از کجا اومده بود . اسماعیل کجاست . اون کثافت داداشی هم نبود که بخواد ازم حمایت کنه . تازه اونم بدتر -ولم کن دست از سرم بردار -طناز نکن ناز . من که کرشمه های تنتو می بینم که چه جوری داره با هوس هم خودشو هم منو می سوزونه . کوس کوچولومودرسته گرفت تو دهنش . خیلی با اشتها میکش می زد . خیلی بهتر از هامون . جوون بود و زن نداشت و قدر این لحظه هارو می دونست -ببینم اسماعیل کجاست ؟/؟-اون رفته خوابیده -بیدار نشه . به همین زودی خوابید ؟/؟-نه تو نگران اون نباش . با این حال می دونستم که داداشم کرم روزگاره روش باز شده . کیررو تو کون آبجیش دیده و براش غیرت و حمایت از خواهرش مفهومی نداره . داشت منو می گایید به تلویزیون نگاه کردم حالا زنه داشت واسه مرده ساک می زد و چند لحظه بعد مرده سینه اشو می مکید . من خیلی از صحنه عقب بودم . دیگه کاری به فیلم نداشتم . هامون از یادم رفته بود . یادم رفته بود که هر لحظه ممکنه اسماعیل سر برسه . یادم رفته بود این که افتاده رو سرم وحریصانه تشنه کوسمه و داره اونو می لیسه یه مرد غریبه هس .  یادم رفته بود که دارم خیانت می کنم . خواهش کوسم تمنای تنم واسم از همه چیز مهم تر بود . سرشو با دستام محکم به کوسسسسسم چسبوندم . عزیرم بخوررررربخورررررش . حالا که اومدی بخور . نوازشم کن . نوازشم کن . تو اومدی امشب منو بسازی . پس منو بسوزون و بسازون .-طناز هم تو رو می سازم و هم خودمو . من که دارم تو هوس تن خوشگل و هوس انگیزت می سوزم -اوووووووففففففف یه حالی بهت بدم که اگه صد تا زن هم بگیری یادت نره . فقط ارضام کن . حالتو بده تا انرژی بگیرم . دلم گرم شه -جوووووون نازتو بخورم طناز . صفا داری خودم کشته مرده اتم . عمید خیلی خوش قیافه بود . بدن سفت و توپی داشت . بازوهایی قوی و توانی زیاد که من تو دستاش احساس امنیت می کردم . چوچوله ها و کوسمو درسته تو دهنش می گردوند و با یه اسلوب خاصی میکشون می زد .-نه نهههههه-آررررررررره عزیزم آرررررره . کیرشو که در حالت کوس خوری داشت مچ پامو سوراخ می کرد گرفتم تو دستام و واسش ساک زدم  . هیکل به اون رشیدی سست و بیحال شد . مردا خیلی در مقابل این حرکت حساسن . همه هوسشون تو کیرشونه . بر عکس ما زنا که تو چند جا پخش میشه . هر چند تمام راهها به رم یعنی همون کوس ختم میشه -طناز طناز آخ اخ آخ ممنونم ممنونم که قبول کردی غلومت باشم و یه امشبو نوکریتو بکنم . من همیشه غلومت می مونم . آخ کیییییییییییییرررررررررم طناز چه با ناز می خوری . چشامو خمار می کردم و با قر و غمزه کیرشو ساک می زدم . تمام تنمو موقع ساک زدن کیرش می تکوندم و راستی راستی هم این کارو با تمام وجود و هوسم انجام می دادم . حس کردم ناله های عمید فریاد شده و تمام دهنم پر از آب . منی خودشو ریخت تو دهنمو پرش کرد . یه خورده از دوطرف گونه ها و لبام سرازیرشد و بقیه اشو خوردم نوش کردم . نگام افتاده بود به تلویزیون . واییییییی کیر کلفت آقاهه رفته بود تو کوس زنه . جنون هوس داشت سرمو می ترکوند . کیر عمید به کلفتی کیر همون مرده توی فیلم بود . با دو تا دستام هلش داده افتادم روش . دیگه دست خودم نبود . کوسمو انداختم رو کیرش و سینه هاشو گرفتم تو دستام -عمید عمید بکن منو بکن . کی گفته تو غلوممی . منم که کنیزتم . کنیز کیرتم . بزن منو بکن . آتیشم بزن . من مال توام . رو کیرتم .هر جور که دلم می خواست کیرشو می گاییدم . کوسمو طوری میذاشتم سر کیرش که هر طرفشو که بخوام بتونم به کیرم فشارش بدم و حال کنم یعنی دردم نگیره . هر چند لحظه یه بار هم کوسمو از رو کیرش جدا می کردم و قسمت بیرونیشو از اول تا انتها می کشیدم روی کیرش . کیرشو می چسبوندم و می خوابوندم رو شکمش و با کوسم می کشیدم روش .-آههههههه چه لذتی میده چه حالی می کنه آدم . کیر و کوسو از بیرون به هم چسبوندن و بازی بازی کردن هم خودش یه حالی به من می داد که دست کمی از گاییده شدن نداشت . عمید بغلم زد و بعد با یه حرکت معلقی کمرمو چسبوند به تخت و افتاد روم و کیرشو فرو کرد تو کوسم -چقدر کار بلدی عزیزم بکن منو . کیرتو تا اونجایی که می تونی با قدرت فرو کن تو کوسم . من دیوونه تو و کیرتم . دیگه به صفحه تلویزیون نگاه نمی کردم . کیر استوار عمید برام کافی بود . یه دنیا هیجان و شور و نشاط و تنوع واسم به ار مغان آ ورده بود . موهای سرمو تو دستاش جمع کرده بود و بالای پیشونی منو می بوسید -آهه نه نه نه تند تر تند تر . دستاتم کار کنه .-طناز دوستت دارم عاشقتم -نه نه تو فقط عاشق کوسمی . عاشق تنمی عاشق گاییدنمی . همین برام کافیه . من همینو میخوام . کییییییییرررررررررمی خوام که منو بلرزونه . پاهامو انداخت رو شونه هاش . انگشتشم گذاشت تو سوراخ کونم  .یه هوس کیر هم واسه سوراخ کونم درست کرد . چشامو بستم رفتم تو عالم هپروت . با این کیری که خورده بودم چطور می تونستم کیر هامون شوهر عزیزمو قبول کنم . درسته هر گلی یه بویی داره ولی من گل کم بو رو چه طوری بوش کنم . کسی که یه موز خوشمزه سومالی رو بخوره دیگه موزای پرورشی بهش مزه نمیده . چشامو بسته بودم و در سکوت حال می کردم . داشتم کیف می کردم . یه کیف و لذت شیرین . فقط صدای ناله های عمیدو می شنیدم . با این که مثل یه جنگجوی دلاور تسلیمم کرده بود ولی منم کیرشو اسیر خودم و اونو تسلیم خودم کرده بودم .-طناز دارم حال می کنم تو خوشت نمیاد ؟/؟ساکت شدی . با همون چشای بسته و سکوت انگشتمو جلو بینی ام گذاشته و با یه کرشمه بهش فهموندم که این جوری بیشتر حال می کنم . قربون معرفت و کیر و کمرش برم که از گاییدن من خسته نمی شد و آب کیرشم بالا می کشید . حس کردم که دارم به شیرین ترین و لذیذ ترین ارگاسم زندگیم می رسم بالا بالا بالاتر . بازم در سکوت بودم دیگه لذت و هوس و هیجان به اوج خود رسیده بود . سینه هام و دور و برش و اطراف کوس و زیر شکم من دچار یه لرزش خاصی شدند . گرما و حرارت عجیبی رو حس می کردم یه چیز گرم ازم ریخت بیرون . عمید همین طور داشت منو می گایید و منم لذت می بردم . اول ریزش خودم با کف دستام پهلوهای عمیدو گرفته خودمو بهش قفل کردم . بعدش بیشتر از دو سه ضربه بهم نزد و کیرشم تا بخواد بکشه بیرون آبش خالی شد . بهش گفته بودم بار دارم . با هر پرش آب کیرش انگار که روح تازه ای در من دمیده می شد -طناز ناز من . کوس باحالت هنوز داره قلقلکم میده جان فداش میشم . این بار عمید دراز کشید و من کونمو گذاشتم رو دهنش و دهنمو گذاشتم رو کونش . اون کوسمو می لیسد و منم کیرشو گذاشتم تو دهنم . بعد از یه سکس جانانه این حرکت به هردوی ما خیلی می چسبید -رفیق زیر پامون علف سبز شد . ببینم کی یه تعارفم به ما می کنی . صدای اسماعیل بود .-نوکرتم اسی جون . رفاقنو به نهایت رسوندی . و آبجیتو سپردی دست ما . اگه تا حالا تعارف نکردم واسه این بود که کمرش سبک شه که اگه نمی شد می ترسیدم باهات در بیفته .-قربونت عمید جون منظور بدی نداشتم می دونم خیلی با مرامی ..-معلوم هست اینجا چه خبره ؟/؟برادرم داره کوس و کون آبجی بی زبونو با رفیقش قسمت می کنه اون وقت دارن با هم از مردی و مرام صحبت می کنن .؟/؟بی غیرت !بی ناموس !از کیسه خلیفه می بخشی ؟/؟-صبر کن هامون بر گرده بهش می گم که موقع کوس دادن به غریبه ها چقدر دریده و زبون دراز شدی . بالاخره به هم رسیدیم -نه اجازه همچه کاری به تو نمیدم . ترس برم داشت . از آدمای پررو که بخوان با دوز و کلک به جایی برسن بدم میومد -طناز مگه من چی ازت می خواستم من و تو از یه پدر و مادریم . درد همو می فهمیم از یه ریشه ایم تو اگه به داد من نرسی من چیکار کنم .-این همه دختر تشنه کیر ریخته تو باید هوس منو بکنی .؟/؟-آخه تو این زمونه به کسی نمیشه اعتماد کرد -بالاخره که باید زن بگیری .-تا اون موقع سنگینی کیرمو چیکار کنم . با کمال پررویی لخت مادرزاد روبروم قرار گرفت و با کیرش که از کیر هامون بهتر و درشت تر و کمی از کیر عمید کوچیک تر بود بازی می کرد .-طناز خواهش می کنم فقط همین یه بار . اگرم بگی نه و راضی نیستی من قبول می کنم به هامون چیزی نمیگم . تو خواهر منی چاقو هیچوقت دسته خودشو نمی بره . شوخی کردم که تهدیدت کردم . باشه من میرم تنهاتون میذارم بیشتر خوش باشین . این حرفارو که زد و انسانیتشو دیدم دلم به رحم اومد و حس کردم نباید بیشتر از این دلشو بشکنم . نمی خواستم وضعیت و پوزیشن خودمو عمیدو بهم بزنم . چون عمید جون داشت کوسمو لیس می زد و منم کیرشو چسبیده به دهنم داشتم و منتظر پایان مناظره ام با اسی بودم تا ساک زدنو از سر بگیرم -اسی جون فعلا بیا پشتم بذار تو کونم تا ببینیم بعد چی پیش میاد -فدای تو خواهر خوشگل و نازم طناز . جووووووون . کیرشو در جا مالید به سوراخ کونم و یه فشاری بهش آورد . دردم گرفت . در هر حال باید کیر داداشو تحمل می کردم . به نفعم بود که با اسی به صلح و تفاهم برسم . می دونم اون حتی حاضر بود اگه من بهش کون بدم اون جون بده -عمید بالارو خیسش کن تایه خورده راه کونم باز شه . عمید زبونشو فرو کرد تو کوسم و دورشو مالید هر خیسی و ترشحی بود از داخل کوس و اطرافش جمع کرد و به طرف بالا یعنی سوراخ کونم کشوند . به سوراخ کونمم که رسید یه مانوری داد و حسابی لیسیدش .-آههههههه جون عمید دوباره منو بردی به قله هوس . اسی به حرف اومد و گفت رفیق این قدر سوراخ کون آبجیمو نلیسش دوباره خشک میشه ها مث کوس نیست که خود جوش باشه . عمید صد و هشتاد درجه چرخید و به جای زبون کیرشو از زیر در مقابل کوسم قرار داد و اسی هم که قرار بود بذاره تو کونم . آخخخخخخ چه هیجانی !چه تنوعی چه حالی . در همین موقع زنگ گوشی موبایل به صدا در اومد . شماره هامون بود . حوصله اشو نداشتم ودادم دست اسی وبهش گفتم بماله به کوسم -داداش بمالش به دور کوس و داخل کوسم که حوصله هامونو ندارم واینم وقت گیر آورده وقت حال کردن می خواد مزاحمم شه . فقط همینش مونده بود که گوشی بره توی کوسم . کیر عمید راحت رفت توی کوسم . حالا نوبت کیر اسی بود -طناز باورم نمیشه کونتو در اختیار من گذاشته باشی . مثل عزیزی که پس از مدتها چشمش به جمالش روشن شده کونمو بغلش کرده و موچ موچ کنان اونو می بوسید -چیکار می کنی اسی زودتر کیرتو بذار توش . می خوام حال کنم . میدونم دردم میاد ولی میخوام ببینم کیر داداشی چه طوری حال میده . بعدش تو و عمید جاتونو عوض کنین . تا هم حال کوسمو ببری و هم کوسم یه حالی برده باشه . آوخ اسی داداشت فدای کوس و کون طناز آبجی طنازش . اسی به سوراخ کونم فشار می آورد و من به گوشت تن عمید چنگ مینداختم با هزار مکافات نصف کیر داداش اسی رفت تو کون من و سه تایی مشغول حال کردن شدیم . اسی که تازه نفس بود و من و عمید که انگاری دوباره جون گرفته بودیم داداش به هیجان اومده بود . کیرش داخل کون من شده بود مثل کیرای ویبره داشت می لرزید با این حال با دستاش کمرمو ماساژمی داد و هوسمو زیاد می کرد حس می کردم که تا به حال خیلی بهش ستم کرده وواسش خواهر بدی بودم . در حق خودمم ظلم کرده بودم که از این همه کیف و خوشی فرار کرده بودم . شوهر پیدا میشه ولی داداش به این راحتی ها گیر نمیاد -اسی اسسسسسسی نمی دونستم که بالاخره بهش می رسسسسسسسی من می میرم واسسسسسسه جفت کیییییییرررراتون . جفت کیرای باحالتون . اوووووووفففففف چه حالی !چه لذتی چه عشق و صفایی !دوتایی داشتند خودشونو واسه من می کشتند . می خواستند کاری کنن که من از کیرشون نسبت به اون یکی کیر  بیشتر خوشم بیاد و حال کنم -داداش داداش تو اگه میخوای آبتو بریز که بیای سراغ کوسم میدونم کمرت خیلی سنگین شده . به خودت فشار نیار . اسی انگاری که حکم بهشتو بهش داده باشن -جاااااااااااان فدای قمبل کون قلمبه ات طناز . چند تا ضربه دیگه به کونم زد و دو تا قاچای کونمو با فشار چنگشون گرفت . در یکی از این ضربات با یه فریاد و بعدش ناله شدید آبشو خالی کرد تو سوراخ کونم -آههههه طناز من دیگه فدایی اتم . سبک شدم . ریخت ریخت عجب حالی دادی .-داش اسی حالا باید کوسمو بکنی و منو به ارگاسم برسونی . عمید یه بار این کارو کرده ببینم تو می تونی . مخصوصا این حرفو زدم که غیرتیش کنم و اونم تلاششو زیاد کنه و در بازار رقابت و حسادت اونا منم حالمو ببرم عجب حالی می کردم . دعا دعا می کردم که هامون تا یه ماه دیگه هم تو جنوب گیر کنه و بر نگرده . دو تایی منو بلندم کرده و بردن حموم . هر کدومشون سعی داشت یه گوشه بیشتر و سنگین تری رو از من بچسبه و مثلا ثابت کنه که زورش بیشتره و من می تونم تکیه بیشتری به اون داشته باشم . تو حموم با دو تا لیف افتادن به جون من . من هم دیگه راکد و بیکار شده بودم . تنم انگار ضربدر دو داشت می لرزید و هیجان زده می شد . کوس و کون و سینه و رون و پا و کمر و همه جامو این دو نفر با صابون و لیف و زبون می مالیدند و می لیسیدند و ماساژمی دادند .-واییییی بچه ها منو کشتین کشتین داغم کردین . دوتا مردو به  هم نزدیک کرده دستامو دور دو تا کیری که به هم چسبونده بودم حلقه زده گذاشتمشون تو دهنم . دو تایی رو که میذاشتم تو دهنم چند سانت اول بیشتر جا نمی شد . پوست هر دو تا کیر در حال ترکیدن بود به اونا حال می دادم . وقتی دهنمو تا سر حلق می کشیدم رو کیرشون و تا اونجایی که جا داشت کیرو می فرستادم تو دهنم و با پوستش نرم نرم بازی می کردم صدای نعره شون فضای حمومو پر کرده بود . ساک زدنو ول کردم و بهشون دستور دادم که دو تایی دوباره مشغول گاییدنم شن .این بار داداش بیفته رو کوسم . موبایل عمید زنگ خورده بود تا رفت جواب بده اسی افتاد رو کوسم می خواست نشون بده که خیلی قوی ترو پر هیجان تره . کوسمو با هوس می لیسید کیرشو فرو می کرد توی کوسم و با سرعتی فوق العاده منو می گایید -اسی داداش خیلی باحالی .منو ببخش که تا حالا درکت نکردم جبران می کنم . خواهرت واست جبران می کنه دوستت دارم اسی -می میرم برات طناز -آخ آخ آخ آخ .. اسی طوری منو می گایید که نمی تونستم ناله ممتد بکنم . با هر ضربه کیرش تنم یه حرکتی به عقب داشت -اووووووه داداش داداش باید جبران اون سالهایی رو که از دستمون در رفته رو بکنیم وقتی که عمید بر گشت دو تایی شدن مث سگای هار افتادن به جون من و مث وحشی ها ادای گاز گرفتنو در میاوردن و من با این کارشون خیلی حال می کردم و ازشون می خواستم که به این کارشون ادامه بدن این دقعه نوبت عمید بود که بکنه تو کونم . کیرش کلفت تر از کیر اسی بود و کون دادن من به اسی هم واسم یه تمرین بود . همه جوره باهام حال می کردن . دنیا مال ما بود . مال من بود . زیر کوس و کون من بود اون دو تا جوون با حال یه دفعه کیرشونو میذاشتن تو سوراخ مربوطه . یعنی یکی کوس و یکی کون و با هم می کشیدن بیرون . در یه حالتی یکی که می کشید بیرون یکی دیگه میذاشت تو و این کارو خیلی سریع و با نظم و هارمونی خاصی انجام می داد . البته با هم که میذاشتند حالش زیاد تر بود . در یه صحنه دست به یه کار عجیبی زدند که هنوز قسمت نشده بود تو فیلمهای سکسی ببینم خیلی ناگهانی و غافلگیرانه این کارو انجام دادند . وقتی به خودم اومدم که دیدم دو تا کیرو توی کوسم احساس می کنم .-جااااااااااان کوسسسسسسم داره از دو تا کیییییییییرررررررررر پذیرایی می کنه . به دو تا کیر همزمان سرویس میده . کاش می تونستین سریعتر منو بگایین . آخخخخخخخ خیلی مزه میده . همه   جای تنمو بزنین . بکنین . داداش و عمید دوباره رفتن به تک سوراخ چسبیدند . من دیگه حال و روز خودمو نمی دونستم . اسی دو طرف کونمو داشت و از زیر منو می گایید و عمید هم کونمو که یه خورده روونتر شده بود می کرد . کیر اسی و همکاری عمید کارشو کرد .-داداششششششش داداشششششش بزن بزززززززززن تند تند عمید جون هر کی دوسش داری با سینه هام بازی کن . کمرمو ناز و نوازشش کن . جااااااااان اهههههههه . کمرم . ریختم . اومد . داره میاد .  داغ داغ شدم . به جاش به جای آب ریخته ام آب بریزین ..اسی ریخت تو کوسم و عمید هم ریخت تو کونم .وقتی عمید رفت به یه جایی تلفن بزنه و من و اسی تنها شدیم بهش گفتم یه بهونه ای بیاره و دو تایی برن و تنهایی برگرده که من شبو میخوام تا صبح عریان تو بغل داداشی گلم باشم . مث خر کیف می کرد از این که من ترجیحش داده بودم . البته شماره موبایل عمید رو هم بدون این که به اسی بگم ازش گرفتم ولی اون شبو دوست داشتم توهوای خواهر و برادری تا صبح تو بغل اسماعیل باشم . هنوز سیر نشده بودم . وقتی اسماعیل تنها بر گشت و به جای هامون اومد تو رختخوابم و کنارم دراز کشید انگار نه انگار که یکی دو ساعتی رو با هم عشقبازی کرده ایم . طوری با نگاش داشت منو می خورد که حس کردم تازه داره احساس می کنه که من متعلق به اونم . طوری به من لذت داد که دوست داشتم بیشتر از این که در اختیار دوست پسرم عمید یا شوهرم هامون باشم خودمو بسپرم به داش اسی گلم و همین کارو هم بعدا کردم .  مدتیه که از شروع این ماجرا میگذره. وقتی با هر کدوم از این سه نفر سکس می کنم به این فکر می کنم که یه مرد یا مردای دیگه ای هم هستن که از کوس و کون من و از تن و بدن من لذت می برند و من واسه اونا هم با ارزشم . همین هیجان و هوس منو زیاد می کنه و سکسو واسم شیرین تر می کنه . واسه همین با اشتیاق به سکس بعدی فکر می کنم برا همینه که وقتی که از زیر کیر یه نفرشون که بلند میشم و میرم که بخوابم با این فکر و لذت که روز بعد خودمو میدم دست یکی دیگه خیلی راحت چشامو میذارم روهم و خوابای خوش می بینم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر